یک غزل تقدیم به یک دوست ! - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک غزل تقدیم به یک دوست !

به نام خدا

تقدیم به یک دوست :

سوی من گر دل بی رحم تو مایل بشود

سگ زنجیری غم از دل من ول بشود !!

سعی کردم به طواف تو ، زدی سنگ به من !

بکشم زار ، مگر حج تو کامل بشود !

عاشق دیدن جان کندن من هستی و باش

پُر نمانده است که مقصود تو حاصل بشود

خنده بر گریه من می کنی و باکت نیست

که ز خون جگرم خاک درت گل بشود !!

آه ابلیس چنان بید به خود می لرزد 

که مبادا به دل سنگ تو نازل بشود !!

لب تو جام می و چشم تو کندوی عسل

زین همه ، قسمت من زهر هلاهل بشود ؟!

عن قریب است که با خوردن خون دل من

جان من ! روزة یک عمر تو باطل بشود !!

تیغ مژگان تو و سینة آزرده من ...

باعث حیرت ارباب مقاتل بشود !!

به من دل شده - با اینهمه - حق خواهد داد

هرکه یکبار به دیدار تو نائل بشود !! 

 

باقی بقایت




تاریخ : یکشنبه 91/8/28 | 7:43 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی