امام بهاری - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام بهاری

بسم الله النّور

 تقدیم به امام عشق ، امام بهار خمینی بت شکن ( به مناسبت سالگرد ورود آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست )

 

http://s1.picofile.com/file/7640429030/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C.jpg

فصل فصل سیاهی شب بود

فصل زنجیرهای ظلمت و زور

فصل پائیز فصل دلتنگی

فصل اندوه ، فصل غربت نور

 

آسمان اشکهای تلخش را

روی رؤیای باغها می‌ریخت

و بر افکار سرد جنگل خشک

قار قار کلاغها می ریخت

 

کوه در خواب تیشه را می دید

درّه پر بود از دهن درّه !

دشت عریان و زوزة صد گرگ

نی ِ خاموش و ناله برّه

 

شاخه‌های محمد ی دلتنگ

باغ گویی که نرگسستان بود !

کم کَمک عشق داشت یخ می‌بست

واقعاً واقعاً زمستان بود

 

قارچ روئیده بود از هر سو

باغبان را دگر نبود رمق

اینطرف لاله دل غمین و پکر

آنطرف یاس خسته جان و دمق

 

خار در چشمهای ناز شده

استخوان در گلوی رُز مانده

بلبل تیره بخت با حسرت

غزل مرگ خویش را خوانده

 

تاک در آرزوی مستی مرگ

در سپیدار شوق حلقة دار

برف همدرد با صنوبر و سرو

باد سنگ صبور بید و چنار

 

برگها زرد و سرخ ونارنجی

سینه‌شان از هجوم شب پاره

کوچ کردند با پرستوها

خیل گنجشکهای آواره

 

ابرهای سیاه از هر سو

آسمان را محاصره کردند

بر سر باغ غصه پاشیدند

برق در چشم خاطره کردند

 

آه باران نبود ، حسرت بود

اینکه بر پلک شهر می‌بارید

گویی از آسمان بروی زمین

آیه در آیه قهر می بارید

 

روزی از روزها یکی آمد

که نگاهش ستاره باران بود

به طلوعی دوباره می مانست

خنده اش خندة بهاران بود

 

آمد اول سری به پیچک زد

بند را از نگاه او برداشت

بعد رفت و کنار نیلوفر

تخم بابونه و شقایق کاشت

 

ناز را اندکی نوازش کرد

صورتش را ز اشک شبنم شست

هرکجا رفت جای پاهایش

مریم و یاس و شمعدانی رست

 

عطر لبخند ساده‌اش را باد

قاصدک کرد و برد تا آن دور

فصل سرما عقب نشینی کرد

 تا امام بهار کرد ظهور

 

کوه فریاد کرد ، تیشه شکست

درّه پا شد ز خواب سنگینش

گرگها دشت را رها کردند

برّه ماند و چرای رنگینش

 

ابرها را ز شهر ما بردند

همه جا باز آفتابی شد

ساحل از شوق خویش را گم کرد

خواب دریا دوباره آبی شد




تاریخ : پنج شنبه 91/11/12 | 11:26 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی