آقو ... داغونُم !! - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقو ... داغونُم !!

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

 

با سلام به همه

شرمنده ! این مطلب طنز را فقط بخوانید . هیچ فکری درباره‌اش نفرمایید .

این حقیر بدون آمدن به هیچ وبلاگی ، یک پیام عمومی فرستادم ( که با نام خدا شروع کنید ) و پشت دستم را هم داغ کرده‌ام دیگه از این کارها نکنم . مخصوصاً از آبجی‌های همبلاگی ( که موجبات تألمشان فراهم شد ! ) عذر می خواهم اگه به تریج قبای کسی برخورده ده هزار و پونصدو شونصد مرتبه العفو العفو ! ... )

هه هه هه ! ... ( آقو داغونوم ! ... له و لورده م ! ) ... حالا قضیه چیه و چیطو شد که ایطو شد : یه مدت پیش رفتُم به یکی از ای وبلاگو ... دیدوم همه چیش میزونه الّا اینکه « به نام خدا » شو فِراموش کِرده . آقو ! گفتیم ماهم یَک پیامی به ای وبلاگو می‌فرستیمو ... ها ... ! حواسشوو جمع می‌کنیم ... نمی‌دونوم یه دفعه چیطو شد ... اینتر پُل اومد اینترنت و اونترنت ما رو یه هفته بازداشت کِرد !!

 

حالا اینا از کجا متوجه شدن که ما همچی خیالی کِردیم ... والله ما نفهمیدیم

 

خلاصه دویست سیصد تومنی دستمونو ( یعنی دستشونو ! در اصل ) گرفت تا تونستیم ـ هه هه هه ... ! ـ اینترنتو رو وصلش کنیم

رفتیم پیامو رو نوشتیم بفرستیم ... دیدیم می گه ... اعتبارتون هزار و پونصد و شونصد تومن کمه ! آقو ما هم خلاصه کارته رو برداشتیمو ... گفتیم اینترنتی می‌دیم و ... نمی‌دونوم چیطو شد کدوم هکر نامردی رمز کارتمونو خوند هرچی داشیم از حسابمون دزدیدند ! ... آره آقو داغونِم کِردن ... حالا از ترس نمی‌تونوم برم شیکایت ! ( اینترپُل باز سرو کِلش پیدا مشه !! ) هه هه هه !!

 

خلاصه از اونطرف سه کلوم ننوشته بودیم که پیامه ارسال شد ... حالا برا کی ؟ برا ده هزار نفر آخری که وبلاگشونو بروز کِرده بودن و ده هزار نفری که قرار بود بروز بکنند و ... پونصد نفری که توی فلان بلاگ حاضر بودند و شونصد نفری که داشتن پشت کامپیوترشون چرت می‌زدند و ... هرچی فریاد کشیدیم که آقا نفرس ... ( داغونمون کردن ) خلاصه یَک پیامی هم برا ما رسید که اگه دو سه میلیونی که به گردنت اومده ( به خاطر ارسال همی پیامکو ! ) دادی که دادی وگرنه ! اینترپُلو ! همی فردا دم در خونته ! ... آقو ما رفتیم اولش خونمونو فروختیم جای دیگه خونه بخریم ... گفتن خونه مفت نمی‌ارزه ... بعد با پولش رفتیم خونه بخریم دیدیم می گن فقط راسته حلبی آبادو جا هست !! خلاصه داغونمون کردن ! هه هه هه

 

حالا چی ؟ : خواسته بودیم به دوستان بگیم با نام خدا شروع کنن ... هه هه هه !

آقو ! شب توی خونمون نارنجک انداختن !!

هرچارتا لاستیک ژیانمونو ـ داشتیم !! ـ پاره پارش کِردن !

چی پیامکو هایی هم که برا ما نفرستادن :

گوش بگیرین :

جهانی فکر کن داشم !

... می‌خواستم بیام وبتو ببینم دیگه نمیام ...

ریاکار خودتی فکسنی !

برو بابا امّل !

من روز تولّدم تو گوشم یه بار بسم الله گفتن برا هفت پشتم کافیه !

نمی‌گم تا حرصت درآد ! ...

....

حالا یه نکته جدی :

عزیزان ! با نام خدا بنویسید

 

در ضمن از همه دوستانی که پیام این حقیر به آنان رسید و اظهار لطف فرمودند تشکر می‌کنم .




تاریخ : جمعه 91/11/13 | 10:7 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی