جیز است ! دست نزن ! - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جیز است ! دست نزن !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با سلام


سعی کن اگر شمع نیستی که بسوزی ، شمعی بسازی تا راه را برای دیگران روشن کنی !

http://s2.picofile.com/file/7728011612/sham_17_.jpg

این حقیر در چند پست اخیر ، بنا به احساس نیازی که در مخاطبانم دیدم ، آنچه در چنته داشتم را بیرون ریختم تا مقداری « رگ خواب » برخی را به دست آورم و « تفکّر شان » را قلقلکی بدهم !

یکی از مواردی که کمی تا قسمتی مرا نگران می کند ، بی تفاوتی ، کم تفاوتی ( و شاید مخالفت ) برخی با مطرح کردن اینگونه مسائل است .

راستی ( دبیران محترم از من نشنیده بگیرند ! ) دلنوشته خوب است ، عالی است ! قدرت قلمی ما هم ( به فضل خدا ) پُر کَمَک ! نیست ، امّا چه دردی از من و تو دوا می کند !؟ ( بهتر است ادامه ندهم ! ... وگرنه به برخی چیزها متّهم می‌شوم که ... آقا شوخی کردیم ! ... از دستمان در رفت ! ... ما به حسب وظیفه می نویسیم ! )

انگار با زبان بی زبانی دارند می‌گویند جیز است ! ( دست نزنی یک بار ! )

متأسفانه گذاشتن عکسهایی که از نظر شرعی نگاه کردن به انان جایز نیست یک طورهایی برای بسیاری از صاحبان وبلاگ عادی عادی شده بگونه‌ای که اصلاً به مخیله‌شان خطور نمی کند که : « این هم گناه است » و باعث « چشم چرانی » و یا فراهم کردن مقدمات آن می‌شوند

راستی چیزی که می دانیم اینهمه « مبتلا به » دارد و با توجه به « فذکّر ان نَفَعتِ الذّکری » باید به آن نگاه شود ( تذکر بده که تذکر نفع دارد ) چرا اینهمه سهل گرفته می‌شود و کسی کاری نمی‌کند ( و یا اگر کاری می‌کند از حمایت همفکرانش حتّی برخوردار نیست ( یا درست تر بگیم کمتر برخوردار است )

گاهی وقت که می‌کنم در برخی وبلاگها سرک می‌کشم و در حوزه علایقم که شعر است و سیاست و فرهنگ و اعتقاد ( و امثال آنها ) نگاهی به نوشته ها و عکسها می کنم و بعد با خودم فکر می‌کنم برای این وبلاگ نویس چه نظری بدهم که متوجه اشتباهش شود و یا در پست آینده چه بنویسم که : کسی » نفعی ببرد . ( با ترک همین گناه که نه تنها آن را گناه نمی‌داند بلکه برایش باعث تعجب است که کسی پیدا شده و آن را گناه می‌داند !! )

رنجی که من می کشم از این است که برخی خودشان را به دلشان سپرده‌اند و از « عقلشان » کمتر کمک می گیرند و آنچه دلشان حکم می‌کند را عقلانی و عُقلایی می‌دانند ؛ و از چیزهای دیگر اینقدر رنج نمی‌کشم .

به قول خودم :

باور نمی‌کنی که من اینجا چه می کشم

پرسیده‌ای ز من که من آیا چه می کشم ؟!

آنقدر تشنه‌ام که چو ماهی درون تنگ

طرحی برای خویش ز دریاچه می‌کشم

گر از نشیب زخمی این جاد بگذری

انصاف می دهی که از این پا چه می کشم ...

چیزی که با کمی تفکر و تجربه به آن رسیده ام این است که ( با تمام احترامی که به خانمهای وبلاگ نویس می گذارم البته ! ) خانمها بیشتر از این عکسها در وبلاگشان می‌گذارند شاید چون در ناخودآگاه خود فکر می‌کنند فقط خانمها به وبلاگشان می‌آیند !

البته بسیاری‌ از آنان واقعاً دارند زحمت می کشند و درد دین دارند ، امّا خیلی‌ها هم با آنکه این حرفها را  تصدیق می کنند امّا همان راه را ادامه می دهند !

من برای خیلی‌ها نظر ( به صورت خصوصی ، طوری که آبروها حفظ شود ) داده‌ام و از آنان خواسته‌ام بیایند و مطالب را بخوانند و نظر بدهند امّا گویا جرأت نقد کم است !

چون اولین کسانی که زیر سئوال می‌روند خودشانند !

بگذریم !

اگر کسی جوابی دارد به این سئوالات بدهد خوب است : ( فکر کنید مصاحبه است ! )

آقا ، خانم ! ... جوابتان به سئوالات زیر چیست ؟

1- چشم چرانی خوب است یا بد ؟

2- نظر خدا در باره چشم چرانی مثبت است یا منفی !؟

3- کسی که دیگران را به چشم چرانی دعوت می کند چگونه آدمی است ؟

4- اصلاً چگونه دیگران را به این گناه بزرگ دعوت می کنند ؟!

5- آیا مانتو ( برای خانمها ) و شلوار لی ( برای آقایان ) باعث چشم چرانی دیگران نمی‌شود ؟!

6- اصلاً باید فرهنگ سازی شود و جلوی اینگونه مسائل گرفته شود یا نه ؟! ( به قول یکی : نخود نخود هرکه رود خانه خود ! ... جیز است ! ... ول کن آقا حال داری ! ... اینهمه مشکلات ، بیکارها ! ... )

راستی ! شما هم دوتا سئوال مطرح کنید !

آخرین کلام این پست : کسانی که چشمهایشان را می‌پایند که گناه نکنند می دانند چه لذت در زندگی می‌برند ! ...

خدایا ! توفیق

اللهمّ صلّ علی محمدٍ و آلِ محمدٍ وعجّل فرجهم

 




تاریخ : سه شنبه 92/1/27 | 3:44 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی