الهي! اگر تو مرا به جرم من بگيري، من تو را به کرم تو بگيرم
و کرم تو از جرم من بيش است.
الهي! اگر دوستي نکردم، دشمني هم نکردم
اگر بر گناه مصرّم، اما بر يگانگي تو مُقرّم.
الهي! اگر توبه، بيگناهي است، پس تائب کيست؟
و اگر پشيماني است، پس عاصي کيست؟
الهي! از پيش خطر و از پس راهم نيست؛
دستم گير که جز تو پناهم نيست.
الهي! گهي به خود نگرم، گويم از من زارتر کيست؟
گهي به تو نگرم، گويم از من بزرگوارتر کيست
الهي! ميبيني و ميداني، و برآوردن، ميتواني.
الهي! چون حاضري چه جويم، و چون ناظري چه گويم؟
الهي! تو بساز که ديگران ندانند، و تو نواز که ديگران نتوانند
الهي! چون توانستم، ندانستم، و چون که دانستم، نتوانستم.
الهي! بيزارم از آن طاعتي که مرا به عُجب آرد،
و بنده آن معصيتم که مرا به عذر آورد
الهي اگر به «دعا» فرمان است قلم رفته راچه درمان است ؟،
الهي! ابوجهل، از کعبه ميآيد!
و ابراهيم از بتخانه! کار به عنايت بود، باقي بهانه
اي خالق ذوالجلال نوميد مکن آن را که به درگهت نيازي دارد.