وبلاگ :
شين مثل شعور
يادداشت :
داستان مرد
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
صابر
....مي آمد از غبار غم آلود بي کسي / آشفته يال و شيهه زن و بي قرار بود * بيرون دويد دختر زهرا زخيمه ها / برگشته بود اسب ولي بي سوار بود * صلي الله عليک يا ابا عبدالله