• وبلاگ : شين مثل شعور
  • يادداشت : زرد و شيرين
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    غزل زيابايي بود و به شيوايي نگاهتون رو بيان ميکرد

    دستمريزاد

    پاسخ

    سلام . نقد هم قبول مي‌كنيم . اگر ضعفها را بگوييد بيشتر ممنون مي‌شودم . يا حق
    سسسسسسسسلام

    آدماي خوب مثل عطرهاي خوب مي مونند،

    عطر هاي خوب،
    شيشه خاليشان هم بوي خوب ميدهد…
    آدمهاي خوب هم هميشه يادشون حس خوبي بهت ميده .
    براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيدگروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

    پاسخ

    سلام . ربط مطلب با تصوير را نفهميدم . با اينهمه تشكر .

    زيبا بود...موفق باشيد
    پاسخ

    سلام . اين را هم من بيش از بيست و چند سال پيش براي مادر سرودم :جشمان پرمهرش برويم خنده مي كرد / چون باز شد چشمم براي اولين بار / از شيره جانش به كامم آنقدَر ريخت / تا سينه ام از عشق او گرديد سرشار / ... . خدا مادران رفته را بيامرزد و به مادران مانده توفيق عنايت بفرمايد .


    سلام

    آقا دست مريزاد فقط آخرش که گفتي امروز حرف هايت از جنس ديگريه يعني چه ؟

    پاسخ

    سلام سيد . اي آسمان آبي ! من قول مي دهم / اين بچه كرم روزي پروانه مي شود! . تو ، من را من نوعي حساب كن ! من ها حرفهايمان ديگر آن بي غل و غشي گذشته را ندارد . پاكيها از اطرافمان رخت بر بسته . بقول يكي از رفقاي شاعر لنگرودي : فقط سكوت نفسگير جاده مانده و من / دلي شكسته و پايي پياده مانده و من ! . يا علي