وبلاگ :
شين مثل شعور
يادداشت :
مسابقه هنري غديريه
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
پارسي يار
: 5 علاقه ، 3 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فسقلي
يا الله
آن مرد ناشناس كه ديروز كوزه آب زني را آورد
صورتش را روي آتش تنور گرفته
بچش!اين عذاب كسي است كه از حال بيوه زنان و يتيمان غافل شده
آن مرد ناشناس،سر بر ديوار نيمه خرابي در دل شب دارد مي گريد:
آه از اين ره توشه كم،آه از راه دراز!
و من بي آنكه بشناسمش، همين نزديكي ها جايي نشسته ام و تمرين مي كنم
كه با نامش شعربگويم،خط بنويسم،دف بزنم و شادي کنم
عجيب است! مرد هنوز هم ناشناس است...
.