پيام
+
به نام خدا
گفتم که من براي شماها
از دست زندگي گله دارم
با دردهاي واقعي تان
مردم ! چقدر فاصله دارم !
گفتم که دردمندان لطفاً
همدردي مرا بپذيريد
امّا دروغ بود که من هم
در پاي خويش آبله دارم
گويي مساوي است برايم
در حقّتان « نديدن » و « ديدن»
افسوس در رياضي چشمم
يک مشت نامعادله دارم
واجب نبود اينکه بگويم
با اين همه قضا شدن عشق
من نيز در تماميت خويش
مشتي دعا و نافله دارم
بقيه در نظرات :

غزل صداقت
92/7/19

« لنگرودي »
در زخم و درد چشمانم را / صد بار ضرب کرده ام امّا / گويي هنوز مثل هميشه / شک در جواب حاصله دارم ...
آواي روستا
از روزگار خود گله دارم.....بسيار عالي سروديد دوست خوبم...موفق و شاد و سلامت و عاشق و عاقبت بخير باشيد
« لنگرودي »
به نام خدا . سلام عزيز . به پاي سروده هاي جناب عالي نمي رسد . يا حق
آواي روستا
زندگي زيباست اي زيبا پسند...زنده انديشان به زيبايي رسند...آنقدر زيباست اين بي بازگشت...کزبرايش ميتوان از جان گذشت