پيام
+
[وبلاگ]
هوالشّهبد
غزل « داستان مرد » ( نذر علي اصغر عليه السلام )
*هوالشّهيد
آسمان شكافت در مسير تير
بوي خون گرفت ديدگان مرد
بغض پاره شد در گلوي طفل
« آب » جان سپرد بر زبان مرد
دست غنچهاي چند ماهه را
گردني غريب دور خود گرفت
بوسههاي گرم گرچه تشنه بود
تند تند ريخت از لبان مرد :'(
آخرين اميد بال بال زد
آخرين نگاه زير ابر ماند
آن غروب تلخ شب نيامده
بي ستاره شد آسمان مرد
بقيه در وبلاگ
*
« لنگرودي »
92/8/24
قافيه باران
سلام...قلمتون پايدار:(
« لنگرودي »
.