پيام
+
هو
*
تا اميدم فقط به او باشد/ از خودم نا اميد كرد مرا
دستهايم هنوز مي لرزند/ سرو بودم چو بيد كرد مرا
تشنه بودم، نگاه من خشكيد / آه درد فراق دارم من !
ساقي مه جبين در آتش عشق / مست « هل مِن مزيد » كرد مرا
هرچه دارم ز عشق او دارم / گم شدم يافتم سپس خود را
با تمام سياه بختي من / آخرش روسپيد كرد مرا
آرزويم لقاء جانان بود / همچنان التماس كردم و او
تيغ مژگان آبدار كشيد / با نگاهي شهيد كرد مرا
*
جزتو
92/9/8

« لنگرودي »
بسم ربّ الشّهداء ... اين چند بيت از زبان شهداست . يا ليت قومي يعلمون بما غفر لي ربّي و جعلني من المُكرمين