شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
+ به نام خدا بين آهن و آهن ربا کششي است که اين کشش در *عمل* خودش را نشان مي دهد اگر اين حرکت هيچ گاه صورت نگيرد، براي آهن ربا، آهن و چوب چه فرقي دارد؟! عشقي که در اندازه گفتن يک « دوستت دارم » بماند و محبّ هيچ وقعي به خواسته محبوب ننهد به چه دردي مي خورد!؟ حالا ما بنشينيم و صبح تا شب بگوييم اللهمّ عجّل لوليک الفرج! بايد حرکت کرد بايد سراغ دوست رفت #ارجمند #لنگرودي #زين_العابدين_آذرارجمند_لنگرودي
*بله . بايد شبيه ايشان بشويم . بايد سراغ ايشان برويم .*
درسته ولي شير چه در قفس و چه در دشت شير است و آن هيبت و عظمت شير را عوض نمي کند شير چه در بيشه و چه در جنگل شير است و ذاتش هميشه در آن وجود ندارد و اينجاست که ميشه يک آهن ربا حتي نتواند آهني را جذب کند همينقدر که مي تواند ولي نمي کند مي تواند در تفسير و تشريح و عکس العمل آهن تاثير ذار باشد
پس هر آهن ربايي به خودي خود مثل بمب اتم تا الان در دنيا دوبار منفجر شده و الان بمب‌هاي اتمي طوري شده که مي تونه يو قاره را تخريب کنه و همين کافي است که کشورهايي که مب خوان با اون کشور وارد. جنگ بشن بي پروا و از روي احساس و خيلي راحت با يو تصميم آني جرات حمله به کشوري را پيدا ننکنند
اينکه آهن ربايي وجود داره و مي تونه آهني را جذب کنه را نمي‌شود چون واقع نشده دليل بر عدم نفع و بي سبب و بي فايده تصور کرد درست مي گوييد راجع به امام زمان نيز به قولي با شيرين شيرين کردن که دهن شيرين نميشه ولي آين غلطه چرا چون ميشه وقتي شما سرابي را مي بينيد در عين تشنگي تا زماني که بهش نرسيديد تشنگي سراغتون نمي ياد
وشايد بتوني دو روز هم بدون آب زندگي کني ولي اگز سرابي نبود و شما در فاصله اي هيچ چيز قابل نوشيدني پيدا نمي کرديد همين اندازه کفايت مي کرد که تسليم جبر بي منشا مي‌شديد و همون موقع مي موردي هيچ وقت نگيد چون چيزي مصرف نشد پس علت بي هويت و بي مقدار. و ارزش شد
همين حس ارادت و علامت و اينکه لبيک که گفتع مي‌شود حتي اگر از روي حس باشد مثل من که تا پيش از شهادت نمي دونستم شهادت چرا شهادت و شهادت را يک مرگ با نيت و پاداش اخروي مي ديدم با آنچه وقت دست گرفتن برگ اعزام در خود يافتم زمين تا آسمان فرق کرد
و اين شد که بچه ام يتيم ميشه باياخونده مي زنه از همه بدتر بابام کمرش مامانم موهاش سفيد ميشه نه زنم ميره تو آغوش کسي که اون مي گه برو و تو رفتي و برنگشتي و اون رفتع و....من درسته اون لحظه نتونستم به دليل اين شرايط خودم را بالقطع عازم سوريه کنم پس نتيجه بگيريم چه فايده اي داشت اينهمه شهادت شهادت من
نه اينگونه نيست درسته من در عمل آن لحظه به دليل شرايطي که من پيش از آن به آن جدي فکر نمي کردم و شهادت را بي دلايل و شرايطي که بعدش برام پيش ميومد نمي تونستم هجي کنم لذا در عين حال من دروغ نمي گفتم حتي وقتي که ديدم زنم با مردي ديگر اگ. ازدواح کرد بر سر بچه ام پدر. خونده ثروتمند مي يافته دست يک مردي که جاي مت و
اينا جلوي چشم اومد و درسته در اون لحظه قانع نشدم براي شهادت ولس اون مسائل پيشرو که الان مي فهمم شهيد واقعي يعني چه و ميان دوست دارم شهيد بشم تا شهيد شدن چقدر فاصله و پيامدهاي که بوجود مي ياد ولي اين دوست داشتن حتي در عمل لحظه جوابگوي آن فيص شهادت نبود همين دوست داشتن
مانع خط زدن مسئله شهادت در ذهنم من شد دوست داشتم براي خودش در انجام يک عمل تام و انجام رسيده يک بخش مهم از انجام آن فعل را در پي داره اينکه من دوست داشته باشم شهيد بشم تا اينکه در عمل دوست نداشته باشم خيلي فرق در حصولي مي کنه
وقتي من دوست نداشته باشم اصلا شهيد بشم اين را سبب مي شه که به محض رودر رو شدن با شهادت بدون فکر قبح و خير بگم بابا شهادت برو بابا مگه من خرم پس اونايي که نمي رن مي مونند من مي رم براشون بميرم بعد اونا بيان بعد از مرگ من بشن صاحب زن و بچه ماملن و بابا پير شن و برو بابا يا همين آقايون به اصطلاح بسيجي مي
مي گن ه از اسم بردن يکيشون اصلا ناراحت نميشم چون مي دونم اون اصلا تتو فاز اين چيزا نيست من تکليفم با کسي که نمي خواد بره شهيد شده معلومه چون مي دونم تو سرش به چي فکر مي کنند مت دردم ازاينکه که شخصي که اصلا سيد نيست و دوم ديپلم هم نداره رفته دکترها حالا مثل سيد خريده بعدش وقتي اسم سوريه مي ياد. رک مي گه داداش ماا سوريه نميريم چون کشور اوناست. ما چرا بريم شهيد
بشيم ملتشان ما ميريم اينهمه شهيد ميديم بعد ميديم دست سوريه ايها بعد اونا يک شبه با يک پاتک ميدن دست داعشي ها اين جيگرم آتيش ميزنه که اين بابا اسمش رئيس پايگاه شهيد دولت آبادي نظام آباده و علنا بيان مي کنه که ازه ولي در عمل اداي عشق به شهادت در مياره اين تکليفش با اون کسي که دوست دارد شهيد شود و حرمت سخن ولي خدا را نمي داند آن کس که ا
اينکه يک لفظ از زبان ولي خدا جاري شود اين فعل چون يقين کني از لسان ولي خدا جاري شده ديگه همون فردي که دوست داشت بره ولي خانوادش و بچه اش وقتي مي بينه ولي خدا لبيک گفته و حضور را از لسان مبارکش جاري کرده اگر دستور دهد به فرص محال تهران را خاکستر شود اينکه فکر باقيش که تهران شهر من فلاني عمه من اون باباي من
اين شخص که دوست داره اينگونه ميشه ولي اوني که ادا در مياره در واقع همون ميشه که اساسا آهن ربا نيست و در عمل هم اين بابا اگر آهن باشه يا نباشه فرق نمي کنه پس به درد نمي خوره اينجاست که فرق آهن ربا با عير آهن ربا و مسئله دوست داشتن و عمل نکردن تا مسئله نخواستن و انجام ندادن از افلاک تا کف فرش فاضله است
کسي که اصلا تاحالا تو ذهنش مسئله شهادت را روش فکر نکرده که زمان عمل بخواد انجام بده بايد اول بشيني براش معني شهادت را بگي بعد اون بابا بره بزرگ و کوچيک کنه بعد براش مسئلت ايجاد بشه بعد بره تحقيق کنه حرمت کلام ولي خدا با کلام رئيس پايگاهي که جز صورتش همه چيش جعلي و منتطر من برم شهيد شم عکس من و بزنه و با عکس من براي خودش
شهيد يعني عشق يعني رسيدن به اوج مقام نزد خدا شهيد يعني يک دنيا ولايت يعني يک دنيا شهامت يعني رسيدن به قبح و صلح اللهي يعني از فرش به آسمان رسيدن اين را کسي که شهادت را دوست دارد در درون بهش ميرسه به يک عين عمار اما آنکه دوست نداره ميره مي گه شهادت چي بعد با شهادت آشنا ميه و دوست داره شهيد بشه بعد وقتي با خانواده مواجه ميشه حس دوست داشتن داره ولي نمي تونه سبو سنگين کنه
و زماني که ولي خدا که عشق مولا باعث عشق شهادتش شده مي ياد وسط تازه ميفهمه شهادت يعني چي مثل آهن ربايي که تا حالا آهن نديده براش مهم نيست آهن باشه يا نباشه ولس وقتي بهش مي گي آهن ربا يعني آهن بقل کن يعني اينکه لبيک ولي اوني که فيلم بازي مي کنه ياسيد همسايه هاست و مدرکش خريدني و رئيس پايگاه اين آدم ميشه يک مانع براي رسيدن به احساس
آن جواني که دوست داره شهيد بشه ولي وقتي مي ببينه اون بابا داره اداي درمياره مي گه ممن چرا براي اين بايا برم چون اون نمي دونه که اون بابا خدا را هم نميشناسه و شهادت به حکم آن رئيس پايگاه نيست بلکه بايد از دست خدا بخواهد و اينکه
کلام ولي خدا با يک آدم سواستفاده گر خيلي فرق داره و اينکه همه روسا که اختلاس و کلاهبردار نيستند و حتي يک درخت و يا يک ميوه فروشي هم که ميگه ميوه‌اي سواگزدني يعني يکي دوتا لکه دار هم با همه کنترل ها مي رسه و اصلا کل مملکت ضد انقلاب ورضد ولايت بشن اينکه دوست داره با کسي که دوست نداره و با کسي که فيلم بازي مي کنه اين سه با هم در طبقه و سطح فرق اساسي دارند
يک کسي که دوست داره شهد بشه هرگز اينکه چرا نتونست در آن زمان که. عملي بود خودش را راضي کنه بره جبهه يک عذاب و يک وجدان درد کلي توش وجود مي ياد که در نهايت از اون کسي که عاشقه عاشق تر ميشه چون مسير رسيدن به قامت عشق از روي يک خط ثابت نرسيده به مقصد بلکه آنقدر فکر کرده و تحقيق کرده که ديوانه شهادت شده چرا يک حس عذاب وجدان در او ايجاد ميشه که يک عاشق اونجا امتحان نکرده
خلاصه کسي که دوست داره شهيد بشه ولي براش آهن پيش نمي‌ياد خوب به محض اينکه آهني را ديد ممکن سبک سنگين کنه بگه اگر اون آهن و جدب کنم سنگين بشم و از روي طناب به زمين خورم ولي وقتي مي فهمه آهن ربايي يعني اهمي را جدب مي کنه که وجودش و باطنش را به موجب اون گسترش ميده و به ذات و کنه خصلت آهن ربايي خويش پي ميبره وقت عمل سنگين ک سبک کردن جسم جا خالي مي کنه و همه چي فقط اين مهمه که آهن ربا بودنش را به يک
ابر آهن ربا تبديل کنه و ممکن در عمل يک ترمز بگيره ولي بعد از ترمز وقتي حس مي کنه هم ماشيناي پشت چراغ قرمز از او جلو زدن فکرمي کنه اگر نره ممکن مدت طولاني در صف چراع قرمز متوقف بشه ولي با فکر کردن وقتيميبينه اگر ادامه بده ممکن بنزين گيرش نياد دوباره داره دوباره ديگه غرص مي کنه تا بتونه به بنزين برسه و مصلحت و فداي منزلت ني کنه
پس تا مي توانيم نشر پيام اباعبدالله الحسين باشيم و به اين فکر نکنيم به فرص فلاني شهادت را دوست داشته باشه وقتي قرار نيست جنگي بشه به چه درد مي خوره يا اينکه امام زمان را دوست داشته باش ولي تلاش نکن براي ظهورش فرقش دراين
کسي که نمي دونه امام زمان يعني چه اصلا براش مهم نيست خوب يا بد بودن يا اومدن يا نيومدنت ولي وقتي دوست داره يعني ميدونه بايد براي ظهورش بايد منتظر باشه و زماني که فهميد تلاش يا عدم تلاش ممکنه موجب بشه امام زمان هيچوقت حضور و ظهور پيدا نکنه پس بعد يک تفکر کوچيک مشتاق وديوانه وار به او هدفي که دوست داشت ولي،علم کافي نداشت و اين توقف اشتباه پس تلاش دوبرابر ميکنه
ولي اونکه امام زمان را ميشناسه و تلاش براي طهور را هم مي دونه و مقام و منزلت ظهور حضرت را هم صد بار شنيده ولي چون ذات پليد فقط دنبال اينه که يک مقام و يک پست داشته باشه کيوان اگراين و ببينه مي فهمه و مي گه راحت اين کره خر کجا و شهيد همت کجا و درسته من و اون گول ميزنه ولي اين آدم به خاطر ذات کثيفش تابلو ميشه. آخر آدم بي ناموس آخر ضايع ميشه و من
اون خودش و خدا رو گول ميزنه به درک من برم دنيال منزلت خودم به جاش هم اونو ضايع مي کنم مثل الان کارمن
پس دوست من بايد تا مي توانيم حب امام زمان را در دل جوانان و منزلتش را به جمع حيثيتي و ناموسي در وجود کودکانمان وارد کنيم ک در حافظه بلند مدت ايشان سيوش کنين تا ايران نشنال اونو از اصل امام زمان دور نکنه و بفهمه اون فيلمي که نشون مي دن مي گن لباس شخصي ها فلان مي کنند بگه تدوين فيلم با اونکه نمي دونه امام زمان کيه در جا باور و تبديل به دشمن ميشه
ولي کسي که درونش عشق الله است و ولي خدا نه گمراه آسان مي‌شود و نه از خير شهادت مي گيرد و درصورت تعلل در وجودش عذاب وجداني مي آيد که با باور خود دست و پنجه نرم کنر و در آخر ميزنه جلو حتي از اونايي که عاشق بودن راه خود را مثل اول بدون هيچ شتابنده مستقيم مي‌روند جلو هم ميزند
پس امام حسين با شهادتش همين را آموزش داد که باعث نشود مصلحت خود و خانواده و حتي بچه ها وعزيز ترين کساي شما جلوي رسيدن به منزلت امر به معروف و نهي از منکر را فراموش کنند و تا دنيادنياست هستند که حرکت امام حسين و شهدا را دوست دارند و زمان ماوقع يو تصوير مانند امام حسين در ذهن اوست وزماني به مسائل و دلايل قيام عاشورا يا مکتب عاشورا آشنا مي‌شود مي‌شود همون بنزين سوپر
امام حسين و عاشقانش از،روز اول عاشق نبودت بلکه هر يک يک گوشه از اين قيام که ثانيه به ثانيه اين قيام عاشورا مي تواند آموزش و مطلب دارد و به عنوان يک دايره المعارف کتاب تشيع و غيرت و امر به معروف و نهي از منکر و هزار حسن هزار دليل و هزار معنا که امام حسين فقط عاشق تربيت نمي کند بلکه اول وجودش را قيامش را ياد او. مي‌شود و بعد شرايط و بعد دلايل و بعد به سر دويدن
ما بايد معارف ومسائل را بي آنکه به فکر دليل و مقصدي و سفري معين باشيم در جامعه اشاعه دهيم و بدانيم تبليغ و تشريع و تشخيص و تلويح و تدوين اصل و غيراخلاقي وجود ادا با عمل وفا با کلام شفا با کلام شهادت هريک به جاي خود صد منزلت و نشانش به گدشت زمان وتلاش افراد حقيقي عاشق شهادت کسي که شهادت را يکبار تا نائل شدن به آن طي کرده مثل سردار سليماني ولي وقتي معارف توسط يک شخص
و تزوير را نبايد درمقام و جايگاهي اينگونه قرار داد و بايد تلاش به تعيين. افرادي که آزموده ايم قرار دهيم و در انتخاب با يک ادعا هم بياييم اعتزا.ر دهيم نگذاريم در کلاس درس ولي نقش دربون. برايش خوب است يعني جايگاه و مقام و منزلت را يکي نکنيم و اونکه تزوير دوستدار رو گمراه نمي کنه ولي نادان را از يک بي خطر مثل کبريت. بي خطر تبديل به دشمن مي کنه يعني امر به معروف و نهي منکر با مسلمان شدن 90 درصد بر
يعني بايد هميشه در جامعه مسئله تعليم و تربيت و تکوين و تشريع و تشريح مکاتب و معارف و قرار دادن افراد آزموده و اماده و شناخته شده بسپاريم و از واو به د ظ مطلب پي ببريم يعني اينکه ايجاد مساعد نمودن شرايط را به اينکه اصلا بهش فکر نکنينم دنيايي فرث است پس آهن ربا عير آهن ربا را فراموش و تکليف را تشريع تشريح کنيد
خيلي حرف زدم يک واو نشنيدم بابا يعني من بايد فقط بگم يکخسته نباشيد هم نشنوم اين شد آخه اين درسته
سلام
{a h=drbaltazar}خاطرات دکتر بالتازار{/a} سلام عليکم / تشکر از محبت شما . من کم اينجا ميام . شرمنده
ناموس خدا.
سلام ! هنوز زنده اي؟ اومدم ي حالي ازت بپرسمو برم...! برقرار باشي...
ناموس خدا.
السلام عليک يا فاطمه الزهرا سلام الله عليها...
{a h=hosseinnaimi1}ناموس خدا.{/a} :سلام. :D
بله هنوز زنده ام متأسفانه :D@};-
تسبیح دیجیتال
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top