شعر سپید - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صرفاً جهت تفکر !

به نام خدا

با سلام به همه .

http://s3.picofile.com/file/7469394836/images51.jpg

به امید تفکّرتان این چند قطعه را می‌گذارم . نظراتتان حتماً سازنده خواهد بود ؛ یا حق

 شغالها زوزه می‌کشند

گرگها زوزه می‌کشند

عجیبتر اینکه :

سگهای آبادی ما نیز زوزه می‌کشند

سوز تاریک شبها را ـ وقتی برف می‌بارد ـ

با کاسه‌ای شیر داغ فرو می‌نشانم

خدارا شکر : گوسفندها زوزه نمی‌کشند !!

 

مرد کوزه‌گر

مشتی خاک برداشت تا آسمانی گلی بسازد

با خورشیدی گلی !

نتوانست

او تنها یک « کوزه گلی » گلی ساخت !!

 

اخبار

ساعت : آفتاب

اینجا ظهر است ، صدای اذان مغرب به گوش می‌رسد

بخش بعدی شعر : طلوع آفتاب

اگر ابرها بگذارند !!

 

« عاشق ! »

قورباغه دهانش آب افتاد

پروانه پرید و رفت

آنروز نیلوفرها مرداب را روی سرشان گذاشتند

قورباغه لالمانی گرفته بود

 

تفنگ دولولی که بیش از یک فشنگ ندارد

پیرمردی شکارچی که قلب ماه را نشانه رفته است

و : پلنگی که می‌خواهد اینبار گوشت انسان را تجربه کند

...

خواب غزالهای دوردست آشفت

امّا چیزی از عکس ماه در برکه کم نشد .

 

حضار محترم

معنای این کلمه را

چه کسی می‌تواند توضیح دهد

آنگونه که هست ، آنگونه که باید .

: « گرسنگی »

 

« همگانی »

معشوقه اگر ناز کند

دار و ندار را می‌دهند و نازش را می‌خرند

امّا در این باجه موجودیست

که سکه‌ای خرجش می‌کنند و اگر ناز کند مشت می‌خورد.

 

او هیچگاه ـ حداقل تا امروز ـ

از حمام خوشش نیامده است

او اصلاً از حمام متنفر است

و تمام سعیش این است که گلولة کثافت این طرف و آنطرف ببرد

ولی با تمام این حرفها

او نامش « سوسک حمّام » است




تاریخ : سه شنبه 91/5/24 | 6:27 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر


  • paper | سبزک | تبلیغات متنی