به نام خدا
قهر هستیم من و قلب سیاهم با هم
گاه بیگانه شوند آینه ها هم با هم
چیست گل معجزه گر نیست ... که با هم جمعند
رنگ و بو با هم و تصویر و صدا هم با هم !!
باد افتاد در آن زلف و پریشانم کرد
باز لرزید دل و دست و نگاهم با هم
مثل خرما و خدا، عقل و دل از هم دورند
این دو را بر سر آنم که بخواهم با هم
عاشقم ... عاشق و حیران شده وصل و فراق
شده در سینه من این دو فراهم با هم
گفت سیب آدم و خندید و بر او می خندند
عالم و آدم و ابلیس و خدا هم با هم
من و دل سوی جنون سخت جدا می رفتیم
عشق فریاد برآورد که : با هم با هم !!
شده ام مات فروغ رخ کافر کیشی
که فرو ریخته ارکان سپاهم باهم
بزم خوبیست غم و رنج چه خوش می رقصند
ای دل! ای دیده! برقصید شما هم با هم!!
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین
تقدیم به دو مجاهد شهید
سردارشهید قاسم سلیمانی
سردار شهید ابو مهدی المهندس
چقدر زیبا بود اعتکاف این دو کبوتر
و آخرین حد از عشق، قاف این دو کبوتر
حرم به ولوله افتاد، آسمان شد مبهوت
شکست وقتی بال طواف این دو کبوتر
یکی به سن سمن، دیگری به سن شقایق
نبود بیش از این اختلاف این دو کبوتر
من از حقیقت پرواز دست برمیدارم
رسید اگرسیمرغی به قاف این دو کبوتر
تمام پنجره ها یک صدا شهادت دادند
که مرگ زخمی شد در مصاف این دو کبوتر
و آخرش در آغوش هم به اوج رسیدند
ز هم نشد هرگز وا ، کلاف این دو کبوتر
پرنده های مهاجر هنوز حیران هستند :
چقدر زیبا بود اعتکاف این دو کبوتر
#زین_العابدین_آذرارجمند _لنگرودی
بسم الله القاصم الجبارین
به یاد سردار
داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهرِ مرگ در کام کند
اقیانوسی ز خشم هستیم همه
ما را مگر انتقام آرام کند
مردانه پی عشق روانه بودی
تو مالک اشتر زمانه بودی
سیمرغ! ... به تو دست مگسها نرسید
از بسکه بلند آشیانه بودی
تو در قنوت مگر از خدا چه خواسته ای
که اینچنین پر و بالت تمام سوخته است
تو مست اینطرف افتاده ای سراپا خون
و آنطرف تهی از باده ... جام سوخته است
چه بیت زیبایی بالبداهه ساخته ای !!
تنت چنان غزلی ناتمام سوخته است
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
هوالحق
ما دیده به دستان علی دوختهایم
در سینه از عشق شعله افروختهایم
دوزخ چه توان نمود با مایی که
از عشق علی و آل او سوخته ایم
حقیر : ارجمند
الحمد لله الذی جَعَلَنا مِن المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین
بسم رب الربیع
آن ذره که ذوب در خود خورشید است
پا تا سر، محو نور بیتردید است
رخوت را باید از دل و روح تکاند
امسال که سال #رونق_تولیداست
زین العابدین آذرارجمند لنگرودی
سال « رونق تولید » بر همگان مبارک و پر رونق باد
به نام خدا
#شعر_طنز « اف ای تی اف » تقدیم به همه سینه چاکانِ چشم بسته آن ( خلاصه کم و زیاد رو ببخشن )
ای منتهَی الْآمال من ! ... « اف ای تی اف » (1)
ای قیل من ... ای قال من ! ... «اف ای تی اف »
من نوکر دربست تو و چاکر تو !
قربان تو امثال من ! « اف ای تی اف »
از شوق تو حیران جهان هستم و نیست
کس با خبر از حال من ! « اف ای تی اف »
بیهوده مکن سعی کز این دل بروی
تو مال منی ... مال من ! « اف ای تی اف»
السّاعه خدا کند که تصویب شوی
تا خوش شود احوال من « اف ای تی اف »
از آتش عشق تو ببین سوخته است
شلوار و پر و بال من ! « اف ای تی اف »
از باغ نگاه تو گلابی چیدیم
ای پخته و ای کال من ! « اف ای تی اف »
هر جا من خسته می روم میآیی
چون سایه به دنبال من ! « اف ای تی اف »
در راه رضای تو پذیرفته شود
محبوب من ! ... اعمال من «اف ای تی اف »
نقل و خبر و عکس تو آویخته است
از سالن تا هال من ! « اف ای تی اف »
یک غمزه شیرین تو پر خواهد کرد
با لطف تو یخچال من ! « اف ای تی اف »
خوش خواهد شد حال نتانی و ترامپ
با مشت توو مال من !! « اف ای تی اف» (2)
زینالعابدین آذرارجمند لنگرودی
پا نوشت :
1- منتهی الآمال : آخرین درجه آرزو / نهایت درخواست قلبی
2- نتانی : مخفف نتانیاهو / مشت تو و مال من : مشت و مال
به نام خالق هستی
با عزّت و سرفراز باید آمد
چون موج در اهتزاز باید آمد
من قطرهای از خروش ملّت هستم
می آیم چونکه باز باید آمد
همه با هم در راهپیمایی22بهمن شرکت میکنیم
چون به رهبرمان عشق میورزیم و کشورمان را دوست داریم
بسم الله النّور
ایّام شهادت مظلومانه بیبی دو عالم زهرای مرضیه ( سلام الله علیها) تسلیت باد
شب نگاه خویش را باور نداشت
اشک و آه خویش را باور نداشت
: آه یعنی این همان آلاله است!؟
این همان شببوی هجده ساله است!؟
این همان یاس سیه پوش من است !؟
این همان فریاد خاموش من است !؟
قیر شد شب داد زد ناگاه : نه!
این همان یاس است یعنی !؟ ... آه نه !!
پس چرا اینگونه آرام است ... آه
اشک من آخر چرا رام است !؟ ... آه !
باد خود را پیش او گُم میکند
خاک از رویش تیمم میکند
سوخت آتش را تماماً عشق او
آب میگیرد ز چشمانش وضو
آه نه !! ... امکان ندارد ... وای وای
دستهایش جان ندارد ... وای وای
عشق زیر پای او پژمرده است
صورتش انگار سیلی خورده است
بشکند دستش کدامین بت پرست
اینچنین پهلوی این گل را شکست
آه بر این تن که بر او شب گریست
لکه های بوسه شلاق کیست
تاریخ سرودن : 72/9/8
زینالعابدین آذرارجمند لنگرودی
« کسی که بغضش را، تکه تکه خورده »
مثنوی غزی
تقدیم به جانبازان شیمیایی
نداشت قلب تبر ، عشق را نمیفهمید
« بهار » ، « بار دگر عشق » را نمیفهمید
سفر به خلوت سبز درختها نکنید
اگر که مثل تبر عشق را نمیفهمید!
اگر به پیچکها شک کنید در این باغ
شما توکّل بر عشق را نمیفهمید !
چو سرو باید لبریز ایستادن بود
نشستهاید ؟! مگر عشق را نمی فهمید ؟!
به سوی آبیها تا شبیه رودی سبز
نکردهاید سفر ، عشق را نمی فهمی
کسی به نالةآتش، سپرده گوش اینجا !؟
پر از سکوت، کسی میکند خروش اینجا
یکی شبانه ز نرگس، سراغ می گیرد
شبیه لاله تنش، بوی داغ می گیرد
چه ناکجای غریبی است آسمان، بی عشق !
نگو! که خواهد پوسید دستمان بی عشق
و این منم که خزان را چو برگ زیستهام
ز زندگی چه بگویم که مرگ زیستهام
کسی که خود را یکباره حیف کرد ، منم
کسی که در خود پوسید و کیف کرد ، منم
کسی که هیچ به آیینه ها، نگاه نکرد
ز توبه کردن خود، توبه هیچ گاه، نکرد
کسی که از سخن خویش یکه خورد، منم
کسی که بغضش را، تکه تکه خورد، منم
کسی که در گذر بادهای دیوانه
نشست و گیسو افشاند، مست بر شانه
کسی که شُست، به یکباره، دست از دل خویش
میان طوفان، طرفی نبست، از دل خویش
کسی که هیچ، دریغش نیامد، از لب تیغ
برای خاطر عشق ، از جنون، نکرد دریغ
کسی که عمری، لبخند زد، برای خدا
چو نی به دست خویش، بند زد برای خدا
کسی که مبهوت از عطر سیب مانده ، منم
کسی که پیش خودش هم غریب مانده منم !
شبی مخاطب والشمس، کرده ام خود را
شبیه آیینه لمس کرده ام خود را
چو من ز خویش عیادت نکرده است کسی
چنین چو من به خود عادت نکرده است کسی
چه میکنم ؟ هیچ ... از درد ناله، شب تا صبح
چه میشوم ؟ از سرفه مچاله شب تا صبح
منم که تاولهایم هنوز میخندند
به خنده لب را وا میکنند و میبندند !
دگر اگرچه برایم نمانده حوصلهای
نمی کنم ولی از دردهای خود گلهای
چفیة من تصویر گنج و رنج من است
که یادگاری از کربلای پنج من است
چفیهام او را گرچه غش نمیگیرد
و مثل من هرگز سرفهاش نمیگیرد
غمی غریب ولی در نگاه او جاریست
همیشه رود کبودی از آه او جاریست
چفیهی من وقتی که شیمیایی شد
در آرزوی شهادت کمی هوایی شد
ولی هنوز نفس می کشد و منتظر است
به دور خویش قفس می کشد و منتظر است
خدا کند ، نکند صبر او حرام شود
وکار اینهمه لبخند من تمام شود ...
زینالعابدین آذرارجمند لنگرودی
بسم ربّ الشّهداء
از جور خزان درد کشیده بلبل
وز هجر و فراق زخم دیده بلبل
خوابیده ای آرام ... چنانکه انگار
بر بستری از گل آرمیده بلبل
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
عکس :
معلم شهید قاسم آذرارجمند برادرش سردار شهید حاج محمود آذرارجمند را میبوسد
.: Weblog Themes By Pichak :.