بهمن 92 - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولنتاین یعنی چه ؟

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

"ولنتاین" یعنی ترویج هوی و هوس

 "ولنتاین" در واقع یک مناسبت غربی و فرهنگ وارداتی است که چند سالی است میان جوانان باب شده و همه ساله در روز 25 بهمن مطابق با 14 فوریه همراه با آداب و رسوم به خصوصی برگزار می شود. جشنی همراه با هدیه دادن و دوستی و عشق ورزیدن به نامحرم و جنس مخالف که در واقع فرصتی است تا دوستی های خیابانی از سوی متولیان ابتذال، هویتی پوشالی یابد.

آنچه که پشت پرده "ولنتاین" را این روزها بیشتر نمایان می کند، تلاش و تبلیغات برای از هم پاشیدن بنیان خانواده ها، جلوگیری از ازدواج و ترویج دوست یابی و دوست گزینی به جای انتخاب همسر و تشکیل خانواده است. این اهداف در قالب سریالهای ماهواره ای فارسی‌زبان که به حریم خانواده ها هجوم بیشتری آورده است، نمود عینی تری دارد که البته همراه با واردات "ولنتاین" که سالیان سال است اتفاق افتاده در یک سیاست تعریف می شوند
اینکه این روز چه تاریخچه ای دارد و بر اساس چه رویدادی گرامی داشته می شود، نکته ای است که همچنان نه منابع مبدع این طرح و نه پیروانشان اطلاعات موثقی برای پایه و اساس آن ندارند و تنها قصه ای ساختگی و تایید نشده، محملی برای گرامیداشت این روز عنوان شده و جالب اینجاست که بسیاری از جوانان وطنی بدون اطلاع از ریشه این افسانه ساختگی، پیرو این فرهنگ وارداتی شده اند که این گونه قصه سازی شده است:
"
زمانی فرمانروای روم باستان برای حفظ آمادگی سربازانش، از ازدواج آنها جلوگیری می کرده است به این دلیل که ازدواج باعث سستی آنها خواهد شد. در این بین کشیشی به نام "ولنتاین" مبادرت به عقد سربازان با دختران می نموده است که پس از اطلاع فرمانروا، به زندان می افتد. کشیش در زندان عاشق دختر زندانبان شده و خطاب به وی کارت هایی را می نوشته است و عاقبت در روز 14 فوریه به دستور شاه وبه جرم اقداماتش اعدام شده و توسط غربی ها "شهید عشق" نامیده می شود!"
اما آنچه باعث شده تا این افسانه، به شدت توسط رسانه های خارجی و در تمام دنیا تبلیغ شود، درونمایه ضدفرهنگی این جریان است که مبنایی برای رواج فرهنگ بی‌بند و باری و ابتذال است و هر ساله تحت عنوان "روز عشق" انواع و اقسام اعمال ناپاک و خلاف اخلاق در پوشش پاک عشق و محبت انجام می گیرد!
آنچه که پشت پرده "ولنتاین" را این روزها بیشتر نمایان می کند، تلاش و تبلیغات برای از هم پاشیدن بنیان خانواده ها، جلوگیری از ازدواج و ترویج دوست یابی و دوست گزینی به جای انتخاب همسر و تشکیل خانواده، است. این اهداف در قالب سریالهای ماهواره ای فارسی‌زبان که به خانواده ها هجوم بیشتری آورده است، نمود عینی تری دارد که البته همراه با واردات "ولنتاین" که سالیان سال است اتفاق افتاده، در یک سیاست تعریف می شوند!
شاید با بررسی و تدقیق پشت پرده این طرح بتوان به لایه های مختلف دستور اسلام مبنی بر ازدواج و تشکیل خانواده پی برد و با بررسی کلیه اقدامات اسلام هراسانه غربیها، بتوان به هویت طراحان "روز ولنتاین" به عنوان قطره ای از دریای مهاجمان فرهنگی پی برد و این سؤال را بیش از پیش در ذهن مرور کرد که رواج چنین افسانه ای و تلاش برای فرهنگ سازی آن، چه دلیلی جز اشاعه فساد و فحشا می تواند داشته باشد و چه بسا که این روز فرصتی است برای تمدید عشق ناپاک دو نامحرم که سرنوشت بیشتر این محبت های بدون عمق و ریشه، قطعا بر کسی پوشیده نیست.
اما رواج این فرهنگ وارداتی نگران کننده تر می شود وقتی بدانیم که در میان برخی پدران و مادران هم رسوخ کرده است. اگر چه مرد به همسر خود و زن به شوهرش در این روز به اصطلاح عشق می ورزد، اما این حرکت در چنین روزی در سایه تبلیغات شبکه های ماهواره ای، تنها می تواند برای جوان و فرزند خانواده به عنوان یک الگو تلقی شده و مهر تأییدی باشد بر یک فرهنگ غلط و ناپاک که حاصل آن دوری گزینی از ازدواج و حفظ روابطی است برای فروپاشی اخلاقی جامعه.
اگرچه برخی اعتقاد دارند نفوذ آیین‌هایی نظیر روز "ولنتاین" ناشی از تهاجم فرهنگی است، اما به نظر می رسد این موضوع به علت خلاء فرهنگی جامعه در این زمینه، مورد استقبال قرار گرفته است. در حالی که این پدیده در فرهنگ و تاریخ ما وجود دارد اما درست و پررنگ به جوانان معرفی نشده است. روز مادر، روز پدر، روز دختر، روز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) تنها نمونه ای از فرهنگ مذهبی ماست که نه تنها افسانه نیست و قصه سازی نشده است که ریشه در باورها و مذهب ما دارد و حتما می تواند به استحکام خانواده و عشق حقیقی همراه با هویت کمک کند.
و نکته قابل تامل این است که مسؤولین فرهنگی ما نه تنها سعی در فرهنگ‌سازی صحیح، گسترده، بجا، مستمر و خلاقانه برای گسترش آیین ها و باورهای مذهبی مان به عنوان جایگزین این فرهنگ وارداتی ندارند، بلکه بعضا نسبت به این پدیده که اتفاقا گسترش بسیار زیادی هم به دلیل اطلاع رسانی نادرست از سوی ما و اطلاع رسانی گسترده از سوی شبکه های ماهواره ای پیدا کرده است سکوت کرده اند.
هر چند مراکز فرهنگی و اجتماعی به نوعی تلاش می‌کنند تا با سکوت نسبت به آن، رسمیت و وجاهت عمومی را از این فرهنگ غربی و وارداتی بگیرند، اما متاسفانه در سایه این سکوت و در روزهای منتهی به این مراسم، ویترین بسیاری از مغازه ها منقش و مزین به هدایای "ولنتاین" می شود!
به نظر می‌رسد معرفی شایسته رسوم و آیین‌ها، اندیشه و افکار چهره‌های شاخص که الگوهای مذهبی ما هستند می تواند هویت‌بخش فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی باشد. ضمن اینکه تهاجم فرهنگی در سایه خلاء فرهنگی ایجاد شده است، پس سکوت و نادیده گرفتن واقعیات آن هم از جنس "ولنتاین" راه حل مناسبی برای مقابله نیست.

 




تاریخ : شنبه 92/11/26 | 10:33 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

داستان تقدیر

 

به نام خالق عشق , و زیبایی ، خداوند بخشنده مهربان

داستان تقدیر

http://s5.picofile.com/file/8113019692/%D9%82%D8%B1%D9%82%DB%8C.jpg

کبوتر باز تخم « کبوتر حمّال » را شکست (1)

و جای آن تخم « کبوتر پروازی »  را گذاشت

تا رؤیای پرواز

برای لحظه‌ای هم که شده خدشه بر ندارد !

 کبوتر حمّال ـ این دایه‌ی اجباری ـ

تکه‌های شکسته قلبش را جمع کرد و نگاهشان داشت

تا دلیل محکمی باشند برای گرمایی که از تخمهای جدید دریغ می کند !

جوجه های کبوتر پروازی

خواب پرواز را حتی ندیدند !

چون دل کبوتر حمّال شکسته بود !

قرقی

سینه‌ی کبوتر پروازی را درید و از پرواز تهی کرد

گربه

کبوتر حمال را

دور از چشم کبوتر باز

بی خبر از تکه های شکسته دلش

برای بچه هایش برد

تا در نظرشان گرسنگی بازیچه‌ای بیش نباشد

کبوتر باز

میله‌های زندان را در مشت فشرد

چون کبوترهای پروازی همسایه را دزدیده بود

حالا

مردهمسایه

دنبای گونی می گردد

تا بچه گربه‌ها

راه خانه را هیچگاه پیدا نکنند (2)

تقدیر

چه داستان در هم پیچیده ای است

کوهستان را باید جستجو کرد

باید یافت قرقی را

که چنگالهای مرگ

کجا در بال و پرش پیچیده است !!

 


پ . ن

1- کبوتر حمال در اصطلاح کبوتر بازان به کبوتری می گویند که توانایی پرواز چندانی ندارد و از او برای جوجه کشی استفاده می کنند . تخم خودش را بر می دارند و تخم کبوتری که چندیدن ساعت می تواند پرواز کند ( کبوتر پروازی) را زیر او می گذارند تا او با جوجه اوردن از قدرت پروازش کم نشود

2- بچه گربه ها را جای دوری می اندازند تا راه خانه را پیدا نکنند !

 

 




تاریخ : سه شنبه 92/11/22 | 11:1 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

غزل : الوعده وفا !

 

بسم ربّ الانتظار 

 

 


پایان « تو » به انتظار دادی ای عشق !
گل آوردی به خار دادی ای عشق !
صحن دل ما کجا قدوم تو کجا؟!
قربان تو ! ... افتخار دادی ای عشق !
غم را بردی ، دلی ز شادی سرشار
در سینه‌ی ما قرار دادی ای عشق !
گفتی جمعه ! ... نگفتی !؟الوعده وفا!
قولیست که چند بار دادی ای عشق !
اندیشه‌ی شاخه ها ترک خورد ، شکفت
وقتی قول بهار دادی ای عشق!

ادامه را خواهم ساخت ان شاء الله

 




تاریخ : جمعه 92/11/18 | 3:1 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

جشنواره فیلم فجر یا زجر

به نام خدا

من مانده ام !

این جشنواره فیلم فجر اصولاً برای چه هدفی راه اندازی شده است ؟!

برای « فجر » ؟! ... یعنی ارزشها ؟!

آقا تعطیلش کنید برود پی کارش ! ... یا اسمش را عوض کنید

یعنی در این فیلمها حتماً باید آن سه چهار لاخ موی خانمها دیده شود ؟!

حالا اگر دیده نشود و ارزشهای انقلاب قدری بیشتر به چشم بیاید به تریج قبای کسی برخورد خواهد کرد ؟

فیلم از فخامت می‌افتد ؟!

این عکسها را ببینید :


در قرار دادن موها از روسری بیرون گویا کلاً تعمدی وجود دارد

خدا هدایتشان کند . گویا می خواهند بگویند این کار ایراد شرعی ندارد !

والله ... بلله ... آقا گناه دارد ( همین نکاتی که شما ان را کوچک می دانید در شرع ما حرام است ؛ آقا در کشور اسلامی آنهم انقلاب کرده دارید فیلم می‌سازید ... ملتفتید ؟! )

حالا شما بگویید این حشنواره فیلم فجر است یا زجر ؟!

 


 




تاریخ : چهارشنبه 92/11/16 | 8:53 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

غزل « قصه تکراری »

 

به نام خدا


غزل همین !

http://s4.picofile.com/file/7895676876/%D8%A2%D8%A8%DB%8C_%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C.gif

نگو که لحن صدایم برات تکراریست

و یا « نخند ! ... دگر خنده‌هات تکراریست »

اگر که تشنه نباشند نخلها حتماً

صدای پای زلال فرات تکراریست

عبور کرده ام از سلسله جبال غمت

ز چیز تازه بگو این فلات تکراریست !

برای من تو عزیزی درست مثل غزل

اگر چه قافیه‌ی چشمهات تکراریست

شکست خورده ام از تو هزارمین بار است

برای مثل منی کیش و مات تکراریست !

خدا کند بزنم با تبر به پای خودم

چقدر قصه لات و منات تکراریست ؟!

 




تاریخ : سه شنبه 92/11/15 | 3:7 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

سلب و ایجاب در نماز !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام

سلب و ایجاب در نماز !

نماز اهل معرفت با نماز مؤمنان و متّقین فرق دارد !

طائفه‌ای از مؤمنان به باورهای اولیه در خصوص وجود خدا رسیده اند امّا هنوز کار دارد « رسیدنشان » ؛ خدا در قرآن می فرماید : « یا ایّها الذین آمَنوا آمِنوا بلله و رسوله » (1) ... ای اهل ایمان ، به خدا و رسولش ایمان آورید ! ... این ایمان همان اسلام اولیه است . (2)

متقین هم در درجات اولیه‌شان همّ و غمّشان این است که گناه نکنند . به واجبات عمل می کنند ، نماز می خوانند و « خواندن نماز » در مورد آنان با رعایت شرایط صحّت فقهی نماز است . امّا به کنه و بطن نماز نرسیده‌اند

اهل معرفت که از آنان به اصحاب القلوب هم یاد می شود کسانی هستند که حجب نوریه ( که در بالا به آن اشاره شد ) را دریده‌اند و برای قلب خود ( تا غیری وارد آن نشود ) نگهبان گذاشته اند . اینان کسانی هستند که نماز آنان وسیله ای است تا با تنها محبوب و معشوق معاشقه و معانقه داشته باشند ( و صد البته با پای خوف و رجا ؛ چرا که عظمت محضر که از عظمت حضور در مقابل حاضر نشأت می‌کیرد آنان را در خود فرو برده )

البته من فکر می کنم کسی که عزمش را جزم کرده که آداب نماز را فرا بگیرد و به اندازه وسع به آنها عمل کند ؛ خدا دستش را می گیرد و به سود معاشقه و معانقه با خود می‌کشاند که : « و من جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا » ... در این مسیر کاری ایجابی باید کرد و کاری سلبی !

کار ایجابی تفکر و تدبر است در آنچه باید ! و تحصیل مقدمات و وسایل و ... با زانو زدن در نزد استاد که : « قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی » و به قل امام راحل ( ره ) : « خود رو نمی توان مهذّب شد »

و امّا کار سلبی : ( که به نظر من از کار ایجابی مهمتر است ) رفع حجاب بزرگ دوئیت و منیّت و ساده تر بگویم « تکبّر » است . انسان تا در این حجاب غلیظ است محال است به دیدار حق نائل شود . در حدیث از رسول گرامی اسلام ( صلّی الله علیه و آْه ) آمده است که فرمود : « کسی که در دلش به اندازه ذره‌ی مثقال خردلی کبر باشد وارد بهشت نمی‌شود » (3) و یا از امام صادق ( علیه السلام ) در این باره نقل است که فرمود : « همانا در جهنّم وادیی برای متکبران به نام سقر است ؛ از شدت حرارت خود به خدا شکایت کرد و از خدا خواست که اجازه دهد نفسی بکشد ؛ ( پس از اجازه خدا ) نفسی کشید و جهنّم را محترق کرد » (4)

خدا انسانی را که در دلش کبر است  وارد بهشت نمی‌کند در حالیکه فرشته‌ای را به خاطر تکبر از بهشت اخراج کرد ! (5)

و « بهشت » در دنیا همان « نماز » است . مشتاقان بهشت در نمازند و نمازخوانان حقیقی در همین دنیا در بهشتند به قول حافظ : « منکه امروزم بهشت نقد حاصل می شود / وعده‌ی فردای زاهد را چرا باور کنم »

پس بر ما باد تلاش برای رسیدن به « ترقّی » در آنچه که از آن به « معراج مؤمنان » یاد شده


پانوشت‌ها :

1- سوره آل عمران ـ آیه 136

2-  البته مراتب ایمان بسیار است که در مراتب پایانی به تقوا می‌رسد ؛ گاهی هم « ایمان » اشتراک لفظی است یعنی به متقی و مراتب بالاتر ( مثلاً امام معصوم ) هم مؤمن گفته می‌شود ( همانگونه که در قرآن آمده است

3- امام خمینی (ره) ـ کتاب شرح چهل حدیث ـ حدیث چهارم ـ صفحه 87  ( نقل از وسائل الشیعه ـ ج 11ـ ص 307 )

4- امام خمینی (ره) ـ کتاب شرح چهل حدیث ـ حدیث چهارم ـ صفحه 87  ( نقل از اصول کافی ـ ج 2 ـ ص 310 )

5- برگرفته شده از کلام امام علی ( علیه السلام ) در نهج البلاغه ( که در باره شیطان فرمود ) :

در نهج البلاغه در" خطبه قاصعه" از امام علی علیه السلام به هنگام نکوهش کبر و خود برتربینى چنین می‌خوانیم : « فاعتبروا بما کان من فعل اللَّه بابلیس اذا احبط عمله الطویل و جهده الجهید، و کان قد عبد اللَّه ستة آلاف ..عن کبر ساعة واحدة فمن ذا بعد ابلیس یسلم على اللَّه بمثل معصیته؟! کلا ما کان اللَّه سبحانه لیدخل الجنة بشرا بامر اخرج به منها ملکا ان حکمه فى اهل السماء و اهل الارض لواحد؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس‏ رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى‏تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته ‏اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند در باره اهل آسمان و زمین یکى است» ( نهج البلاغه/ قسمتی از خطبه 192) ( قاصعه )

 




تاریخ : سه شنبه 92/11/8 | 7:31 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

ای دستها ... ای دعاها !

 

به نام خدا

غزلی دیگر از آن قدیمی ها !

http://s5.picofile.com/file/8110698068/%D9%82%D9%86%D9%88%D8%AA.jpg

 

 

ای واژه های صمیمی ، ای دستها ،  ای دعاها

افتاده ام چند روزی می‌شود فکر شماها !

فکر شماها که دیگر در بین ماها غریبید

فکر شما نازنینان ، فکر شما باوفاها

حلّاجها نیز در این قحطی دار و انا الحق

چیزی ندارند غیر از مشتی از این ادعاها

فکری اساسی برای دریا کنید آی مردم

طوفان نمی‌آفریند افسانه‌ی ناخداها !!

فریاد از بس نکردیم در کوره راه گلومان

پیچیده بود تعفن پوسیده رد صداها

دیگر چرا تشنه‌ی دیدار هم باشیم وقتی

با کینه‌ای کهنه مخلوطند التماس دعاها !   

 




تاریخ : یکشنبه 92/11/6 | 5:28 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

داستان گوشت گاوهای سوخته !

بسم الله الرّحمن الرّحیم

داستان گوشت گاوهای سوخته ( طنز )

 

عکس بی حیا تویی یا من ؟

قرار بود صفرعلی از سفر بیاید

دوستان گفتند کمی سربسرش بگذارند ، تیمور این مأموریت را قبول کرد و ... . همینطور که تیمور به طرف ایستگاه مینی‌بوس می‌رفت داشت در ذهنش چیزهایی را مرور می‌کرد ! ...
صفر علی سگی داشت که خیلی دوستش داشت

- آهان فهمیدم !!

ایستگاه مینی‌بوس یک کیلومتر مانده به ده بود . همینکه صفر علی از ماشین پیاده شد و جاده منتهی به ده را زیر گامهایش گرفت ، تیمور بدو بدو خودش را به او رساند :
سلام صفر علی! ... رسیدن بخیر ... چطوری ... تسلیت عرض می‌کنم !

ـ سلام تیمور ... خوبم ... مگر چیزی شده !؟

ـ چیز مهمی نشده ؛ تو خودت را زیاد ناراحت کن ! ... دنیاست دیگه !

- چی شده تیمور ؟! ... بگو تو که منو کشتی !

- چیزی نشده فقط ... فقط ...

- فقط چی ؟! ... دِ بگو !

- ... هیچی فقط سگت مُرد

- چی ؟! ... وای ! ... سگم ؟! ... چرا ؟!

- هیچی گوشت گاوهای سوخته خورد مُرد

- چی ؟! ... گوشت گاوهای سوخته  ؟! ... گوشت گاوهای سوخته کجا بود ؟!

بیا از اول همه چیز را برایت بگویم ؛ دوتا بچه‌ات داشتند کنار حوض بازی می‌کردند که افتادند در حوض و غرق شدند ! ... چند روز بعد زنت از داغ  بچه‌ها دق کرد و مرد ، مادرت داشت شب هفت زنت چراغ  می برد روی قبرش بگذارد از بالای پله ها افتاد پائین و خانه‌ات آتش گرفت و آتش به طویله رسید و گاوها سوختند و سگت از گوشت گاوهای سوخته خورد و مرد ؟! همین ! البته امروز روز سوم مادرت است شانس آوردی که رسیدی !!
- آه آه ... وای ی ی ی

( صفر علی از شنیدن این خبرها افتاد )

- تیمور که سازنده این خبر بود ، تا صفر علی افتاد دست زد به زانوانش و شروع کرد به خندیدن که : ... هه هه هه ... شوخی کردم بابا !

ولی هرچه صفرعلی را تکان داد دید بلند نمی شود

دوستانش داشتند به طرف او می‌امدند ببینند مأموریت را چگونه به انجام رسانده که ... تیمور محکم زد به سرش !

- ای داد ! ... صفرعلی !

اگر لبخندی بر لبتان نشست ما را هم دعا کنید ! )

 




تاریخ : شنبه 92/11/5 | 7:36 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

جا مانده ام اینجا

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین
عکس : شهید باکری کنار شهید کاظمی

این مثنوی مال  سال 75 است

دلنوشته‌ای است به عشق شهداء

سُکر حضور 

تن غرق بخونت عطر لبخند خدا دارد

نگاه چاک چاکت بوی خاک کربلا دارد

تو از پیش شقایقهای پرپر آمدی گویی

 و غرق بوسه‌های تیغ و خنجر آمدی گویی

چه می‌شد گر مرا هم با خودت همراه می‌کردی

ز حالاتت مرا هم اندکی آگاه می کردی

چه می شد وقت رفتن می گرفتی دستهایم را

و می کندی ز دام  خاک ، دلتنگیِ پایم را

برایم استخوانهایت پیامی آشنا دارد

بجای اشک خون از چشم من چون سیل می‌بارد

کنارت من به دام افتادم امّا پرگشودی تو

شبیه لاله‌های سرخ غرق سُکر بودی تو

ز هجرت آتشی جانکاه می‌افتد به جان من

که می‌سوزد میان شعله مغز استخوان من

تو هجرت کرده‌ای و من چه تنها مانده ام اینجا

و دور از کاروان لاله‌ها جا مانده‌ام اینجا 

 




تاریخ : چهارشنبه 92/11/2 | 9:8 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

فایل صوتی شعرخوانی

بسم ربّ الحسین ( علیه السلام )

با سلام به همه

در پیشواز اربعین حسینی فایل صوتی یکی از شعر خوانی هایم را برایتان می گذارم

شب عاشورای امسال در هیئت عاشقان ولایت شهرستان لنگرود خوانده ام . دوستان هیدتی لطف کرده اند و رویش آهنگ گذاشته اند

آدرسش این است : http://www.a-velayat.net/index.php/2013-10-31-07-37-07/item/948-2013-12-20-08-28-35

آدرس فایل بدون آهنگش هم این است :

http://s5.picofile.com/file/8104895300/arjmand.mp3.html

عزیزان اگر نقد و نظری دارند بفرمایند




تاریخ : جمعه 92/9/29 | 8:7 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر


  • paper | سبزک | تبلیغات متنی