آذر 94 - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یک تند رو هستم !

به نام خدا

من یک تند رو هستم !

http://s3.picofile.com/file/8229143834/1433363137197710.jpg

این را عده ای که برای « مینی ژوب » له له می زنند به من می‌گویند ! ... : تو یک لاقبا از کجا می‌دانی که در انتخابات 88 تقلب نشده ... تو اصلاً آدم این حرفها نیستی ! ... ریشت زیادی کرده باید اصلاحش کنیم ! ... تو اصلاً می‌فهمی « یادگار » یعنی چه !!؟ ... تو اصلاً تا حالا یک دوربین دیجیتال را از نزدیک دیده‌ای که بگم بگم راه انداخته‌ای ! ... عکس چی !؟  فلان کسک با بهمان کسک رفته بودند ساندویچ بخورند و آنوقت یکباره و ناخودآگاه و همینطور یهویی ، یک عده که اتّفاقاًً آنها هم همینطوری رفته بودند جمعه بازار خرید ، شاخ به شاخ شدند و یک برخوردکی کردند و یک از خدا بیخبر هم عکسی انداخته ... فتنه !؟ ... عکسی موجود است !!؟ ... عکسِ چی !؟ ... کشکِ چی !!؟ ...

برو بابا خدا پدرتو بیامرزه !! ... همه اعترافات عطریانـ ... چیز ! ... قرار شده بود اسم اشخاص حقیقی و حقوقی و الخ را نیاوریم ـ همینجا از همه عذر خواهی می‌کنیم ! ـ زورکی بوده ... عوامل فتنه کیلویی چند !! ...

من تا از دهنم در رفت و گفتم بازرگان جزء سران لیبرال‌ها و نهضت آزادی هاست که مورد غضب امام بوده‌اند ... شنیدم که به هم می گفتند چوب می خواهد چوب ! ... : آخه توی زپرتی که دماغت را نمی‌توانی بالا بکشی چه می دانی که آزادی چیه و نهضت یعنی چه !؟  ... همین رئیس جمهور خودمان که حقوق هم خوانده در مراسم روز دانشجو، توی دانشگاه شریف به بازرگان درود فرستاده و نامبرده رو تا حد شهدای راه اعتلای دانشگاه بالا برده آنوقت تو !؟ ... شیطونه می گه ... !!

( سخن رئیس جمهور در دانشگاه شریف : سلام به همه شهیدانی که دانشگاه را متحول کردند طالقانی‌ها، بهشتی ها، مطهری‌ها، مفتح‌ها، بازرگانها ، دکتر شریعتی ها ... )

من تند رو هستم ... سیب زمینی برشته رو خیلی دوست دارم ! ... کلاً ما خانوادتاً تندرو هستیم ! ... و البته بی کلاس‌! ... فقط یه بار از دهنم در رفت و آدرس محل دفن سیب زمینی ها را پرسیدم ! ...و اینکه چند تن بوده و مظنّه‌ی سیب زمینی الآن توی بازار شب یلدایی چنده !؟ شنیدم : ای یه لا قبایِ گدا گشنه‌یِ بی‌سوادِ بی شناسنامه‌یِ ... ای چاقو بخوره تو اون شیکم !! ...

خلاصه من تندرو هستم !

اختلاط رو با اخلاط ( سینه ) اشتباهی می گیرم ! ... دو کلمه درخصوص پاپ و متال و ... نمی دانم ! ... اصلاً من ایشم ! ... اُمّلم ( به قول اون همکار عزیز که اوندفعه توی زنگ تفریح داشت توضیح می داد یه سری مبل قیمت زده سی و شش میلیون تومن ! و من با خودم فکر می‌کردم سی و شش میلیون تومان چند تا صفر داره !! و این بود که چایی رو خورده نخورده زدم بیرون تا بیش از این مایه آبروریزی خودم نشم !! )

آمریکا به این مظلومی ( آخیش ! ... آدم دلش کباب می‌شه !! ) ... آنوقت من می گویم مرگ بر استکبار جهانی ! ... آندفعه یکی از من پرسید اصلاً تو می‌دانی استکبار را با چه قافی می‌نویسند !؟ ... گفتم قرمه سبزی ! ... آنوقت شما بگویید ! : من سرم بوی قرمه سبزی نمی‌دهد !!؟

از همه بدتر من معتقدم سوریه و عراق و لبنان خط مقدم ما با داعش است ! ... واقعاً که آدم به تندرویی من نوبر است ! ... به من می گفت : چه جوانهای پاکی که داریم همینطور الکی الکی مثل غنچه، پرپرشون می‌کنیم ... واسه کی‌!؟ ... شیعه هم نیستن حتّی ...

من تندرو هستم ... دارد خودم هم باورم می‌شود ... آندفعه را بگو ! ... وقتی خبر رسید که برای دیدار رهبر عزیزتر از جانم دعوت شده ام، تند و سریع ، مثل قرقی رفتم ... تا چشمم به جمالش افتاد ، گریه‌ام گرفت ... کلاً تندروی نازک نارنجی مثل من ندیده اید ... کلاس خصوصی می ذارم برا بچه های مردم، مفت و مجانی ... کجا ؟ توی مسجد ! ... آندفعه آمده بودند برق خانه را قطع کنند ... خدا رحم کرد ! ... جواب صاحب خانه را چی می‌بایست می دادم ... خلاصه با صد جور التماس مهلت گرفتم و ... خلاصه یارانه ها به دادم رسید !

شما بگویید کسی که فرق آقا زاده را با زاده نمی‌فهمد ... تند رو نیست !؟ البته دلایل تند رو بودنم خیلی زیاد است یک شب یلدا می خواهد و یک هندوانه بزرگ به این هوا با هم بنشینیم و بخوریم و من از تندرو بودن و مضرّات آن برایتان بگویم ...

ولی ...

فعلاً !  

 




تاریخ : دوشنبه 94/9/30 | 5:10 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

شمع ارزان شده است !!

به نام خدا
با سلام به همه

کجا هستند اعزاء بازیگر و مطرب و ... الخ که با شیعیان نیجریه همدردی کنند !

هنوز شمع آنقدرها گران نشده ها !

مخصوصاً با تمام شدم قضیه PMD گمانم ارزان هم شده باشد

داداشها آبجی‌ها !

اینها درست است سیاه پوستند ولی خونشان مثل کشته شده های انفجار فرانسه قرمز استها ! ... باور کنین !!

اینها نه تنها مسلمان بلکه شیعه هم بودند که با خونخواری نظامیان نیجریه در خاک و خون غلتیدند

از دست ما شاید ظاهراً چیزی برنیاید ولی دعا که دیگر می توانیم بکنیم !

  البته شرکت در راهپیمایی محکوم کردن استکبار و استبداد

این رباعی تقدیم‌ به همه مبارزان راه حق و حقیقت از جمله شیخ نمر و شیخ زکزاکی  :

 

شرمنده شد آسمان از این خاکی ها ...
از « شیخ نِمِر » ... ز « شیخ زکزاکی » ها !
کوه از میزان صبرشان حیران است
اقیانوسند ... مملو از پاکی ها ...

اللهمّ عجّل لولیک الفرج




تاریخ : جمعه 94/9/27 | 10:32 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

افاضات !

به نام خدا
با سلام به همه

حرفهای آقای هاشمی رفسنجانی را در یکی دوتا روزنامه و سایت دیدم و برای برخی جمله های ایشان کلّی حالم گرفته شد ؛ خیلی خودم را خوردم طوری که دیگر داشتم تمام می شدم !

برخی افاضات آقای هاشمی :

« گروهی برای بررسی انتخاب رهبری در صورت پیشامد حادثه تعیین شده است حالا هر وقتی که بنا شد رهبری عوض شود یا نباشد و کس دیگری بیاید، دوباره باید کار عمده‌ای انجام دهند. البته دارند آماده می‌شوند و مطالعه می‌کنند و گروهی را گذاشتند که دارند افراد را بررسی می‌کنند تا آنهایی را که صلاحیت دارند که اگر بعداً حوادثی پیش آمد، بتوانند برای رأی‌گیری مطرح کنند. کار خبرگان عمدتاً همین است. »

 ...

روی برخی جمله ها خیلی توقف کردم :  « ... حالا هر وقتی که بنا شد رهبری عوض شود یا نباشد و کس دیگری بیاید ... » این یعنی چی !!!!!؟

گروهی تعیین شده است !!

بنا باشد !؟

عوض شود !؟

کس دیگری بیاید !!؟

چرا باید این حرفها آن هم از زبان شخصی مانند هاشمی رفسنجانی زده شود !؟ ... آنهم در این زمان که ولی فقیه مقتدر و خوش فکر و سیاست دان و با صلابتی داریم !!؟ ...

 آقای هاشمی چی فکر کرده !!؟

چند سئوال :
ایشان رئیس تشخیص مصلحت نظام است یا مسئول تعیین رهبر !؟ ( رئیس خبرگان که نیست ! )
پیشنهاد گروه مزبور را خودشان داده اند و ساخته اند یا کسان دیگری هم در جریان هستند !؟

اکر هم در مجلس خبرگان چنین گروهی تشکیل شده چرا کسی خبر ندارد !؟ ...(  یکی از دوستان می گفت این موضوع از سال 85 مطرح بوده و خود آقا هم در جریان است !! ... البته از دیگران مخفی نگه داشته شده ! ... مگر در مملکت ما « ضابطه » حاکم نیست !؟ ...)

در خصوص اصل انتخاب خبرگان که بحثی نیست و کلاَ خنده دار است اگر مجلس خبرگانی فرض کنیم و برایش اینهمه صرف هزینه کنیم ( انتخابات و ... )  وظایفش را ندانیم / امّا چرا این حرفها باید در این مقطع زمانی حساس و از دهان شخص آقای هاشمی زده شود

در این مقطع حساسی که باید همه پشت سر ولی فقیه زمان بایستیم و باعث تحکّم جایگاه ایشان شویم !

مگر شائبه ای وجود دارد که رهبر تواناییش را در خصوص اداره کشور از دست داده  و یا نزدیک است از دست بدهد !؟

یا مثلاً از وظایفی که قانون اساسی برایش در نظر گرفته عدول کرده و یا منحرف شده !؟

گفتن مسائلی که از بدیهیات است آنهم با آن لحن جز ایجاد خلجان در برخی اذهان و یا فراهم کردن موقعیت برای کف و سوت زدن برخی از مخالفات مقام عظمای ولایت ( چون راه برای برداشتهای مورد نظرشان باز شده ! ) چه فایده و پیامد خجسته دیگری دارد !!؟

آیا غیر از این است که فکر کنیم حرفی را که هیچ کس ( اگر چه بدیهی است ! ) جرأت یادآوریش را ندارد چون سریعاً متهم به ضدّیت با نظام می شود را ایندفعه ( مثل خیلی از دفعات گذشته ) از زبان شخصی که مورد سئوال واقع نمی شود زده اند ! ( یک عده در پشت صحنه ! )

گویا ایشان خودشان را وارث انقلاب، بزرگتر همه و متولی رتق و فتق آینده نظام می داننداصلا!

 ایکاش یکی به امثال ایشان برساند که اگر سر جایتان بنشینید و کمی سکوت کنید و اینهمه هزینه برای نظام نسازید و دعواهای  حزبی و گروهی و جناحی و الخ را دامن نزنید از کسی چیزی کم نمی شود ( کمی هم به خاطر برخی فرزندانتان ... بگذریم ! ... خلاصه اینهمه سر بلند کردن هم ندارد !! خسته کننده)

یاد حرفهای آیت الله مصباح می افتم و صبر حضرت آقای مظلوممان را می ستایم
تحمل ایشان تحمل یکی از دو شریک است که بیش از بیست سال دارد شریک خائنی که خیانتش بر ایش آشکار است را تحمل می کند و برویش هم نمی آورد !

خداوند به روح ملکوتی آیت الله مهدوی کنی هم علو درجات عنایت بفرماید که رفت و این روزها را ندید !




تاریخ : چهارشنبه 94/9/25 | 7:8 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

من گله دارم !

به نام خدا

سلامٌ علیکم

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/09/17/13940917000388_PhotoL.jpg

من گله دارم ! ... من از خیلی ها گله دارم ! ... از پزشک ، از پرستار از نخ بخیه که گران است ... از اینکه چرا خانواده ای در ایران اسلامی هست که دفترچه بیمه ندارد ! ... از مخترع فتوشاپ! ... از ... از ... و از  اینکه چرا حقیقت و واقعیت آنگونه که هست منتشر نمی شود

از اینکه برخی مثل آب خوردن با آبروی دیگران بازی می کنند، برای مقاصدی قابل تأمل عکس جعلی می سازند و کلاغی را رنگ می کنند و به جای طاووس می فروشند و فریاد « آی بگیرید ! » سر می دهند !

بله ! ... حرفم امروز درباره خبر باز کردن بخیه  زیر چانه یک کودک ایرانی است !

چند سئوال :

آیا بیمارستان عمومی بوده و یا خصوصی !؟

آیا دکتر و پرستاری که  این روزها در رسانه های مختلف از آنان به عنوان یک جلّاد بی عاطفه یاد می شود تابع قانون آن بیمارستان بوده اند و یا خودسرانه این عمل را انجام داده اند ( باز کردن یک بخیه ! ) یعنی سود شخصی می برده اند !!؟

آیا حالا اگر عملی غیر انسانی صورت گرفته باید آنان را کشت و کلاً از دایره انسانیت بیرون رفته اند و هیچ عواطفی ندارند !!؟

یک داستان خیالی : روزی مادری دست کودکش را گرفت و به بیمارستانی برد و با پرداخت حق ویزیت ( آزاد ) در نوبت نشست و بعد از اینکه نوبتش شد رفت و زخم زیر چانه فرزندش را که چند میلی متر بود به دکتر عمومی نشان داد؛ طبق اظهار دکتر عمومی در خواست کرد زیر چانه کودکش را خم مورد نظر بهتر بود بخیه شود ( مثلاً یک یا دو بخیه ! ) مادر به اورژانس مراجعه کرد و قبل از پرسیدن مبلغ درمان ( با نرخ آزاد ) پرستار و دکتر اورژانس شروع کردند به انجام وظیفه . وسط های کارشان مادر سئوال کرد که مبلغ این عمل چقدر است و وقتی از میزان آن مطلع شد شروع کرد به داد و بیداد که « چه خبر است !؟ ... مگر کوه کنده اید و ... » پزشک اورژانس با آرامی به مادر گفت که کلاً ما در خصوص هزینه ها نقشی نداریم ربطی هم به ما ندارد ... مادر که ار کوره در رفته بود با عصبانیت ادامه داد « زخم به این کوچکی خوئش خوب می شود ... شما زحمت بکشید و بخیه را در بیاورید ... من نخواستم ! ... » هر قدر پزشک و پرستار اصرار کردند که خوب نیست و ... مادر قبول نکرد و آنان را محبور کرد بخیه را بکشند و بعد هم در حالی که غرولند می کرد بیمارسان را ترک کرد ... بعد از ده روز که از ماجرا گذشت ناگهان خبری در رسانه ها پیچید و عکسهایی دست به دست گشت ....
ادامه سئوال : آیا آبروی یک پزشک ایرانی در حالی که خیلی ها از اصل ماجرا خبر ندارند اینقدر بی ارزش است که به همین راحتی ریخته شود !؟ ... مسئولین محترم هم که برای واکردن گره و بی تقصیر نشان دادن خودشان توپ را کاملاً در زمین پزشک و پرستار شوت می کنند و ... ( شد آنچه شد ! )

لطفاً در داستان خیالی بالا پیدا کنید پرتقال فرئش را !!!!

توصیه :

پزشکان محترم لطفاً پس از این گوشی دستتان باشد ـ دندتان نرم چرا رفتید و پزشک شدید ! ـ هر کسی آمد و ادعا کرد که پول ندارد از جیب مبارک هزینه ها را می پردازید و برای خودتان شر نمی تراشید !!

پرستاران معزز هم ـ به ما چه شب تا صبح بیدار هستند و با هزار جور بیمار سرو کله می زنند ! ـ در همدستی با پزشکی که مجبور به همکاری با او هستید حواستان باشد که دست چکتان به همراهتان باشد تا از نان خوردن نیفتید و پاسگاه و دادگاه را تجربه نکنید

و سئوال آخر : حالا با این کارهایی که صورت گرفته زخم زیر چانه آن کودک التیام یافت !؟ ... بچه های آن پزشک و پرستار چه !؟ ... زخمی بر دلشان نشکفته !!؟

و من بزرگترین گله را از کسانی دارم که دهن بین هستند و به صرف نوشته شدن یک پیام در فضای مجازی چنان اطمینان می کنند که ناگهان می بینی هزاران پیامِ یک کلاغ چهل کلاغی ! تمام باغ ذهن مردم را فرا گرفته و آسمان اندیشه شان سیاه شده

من هنوز گله هایم تمام نشده ولی حوصله ای دیگر نیست !

یک دعا : ای کاش در مراحل مختلف زندگی، به قرآن پناه می بردیم و به آن عمل می کردیم ؛ آنجا که می فرماید : « لاتقفُ مالیسُ لک به علمٌ ان السّمعَ و البصرَ و الفواد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً »
و یا آنجا که می فرماید :
« یا ایّها الذینَ آمنوا ان جاءکم فاسقٌ بنبأ فتبیّنوا ... »
 

عکس واقعی آن پسر بچه را که دیدید

این هم دو عکس جعلی :

http://s1.picofile.com/file/8227282042/13940917000382_PhotoL.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8227282050/13940917000389_PhotoL.jpg

و سازندگان و منتشر کنندگان این عکس بگویند چه جوابی در پیشگاه خدا خواهند داد

راستی حالا با برخورد رسانه ای و قضایی و قضاوت سازی ،  آبروی این خانواده مثلاً نیازمند حفظ شد !؟




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 8:27 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

ما هم فضای امن می خواهیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

جناب رئیس جمهور !
سلامٌ علیکم

ما هم فضای امن می خواهیم نه امنیتی !

عکس و تصویر #روحانی

یکی از حقوق مسلمی که آحاد مردم در هر جامعه و اجتماعی دارند امنیت است . رسول گرامی اسلام ( صلّی الله علیه و آله ) در بیانی نورانی فرموده‌اند : « نعمتانِ مجهولتانِ ، الصّحّة و الامان » دو نعمت ناشناخته هستند : سلامتی و امنیت . ولی شاید یکی از جنبه های ناشناخته بودن نعمت امنیت ، تعریف متفاوت افراد از آن است . مثلاً یک نفر فضای امنیتی ( یعنی تلاش عده‌ای برای امن کردن یک اجتماع ) را ضد امنیت بداند و فکر کند اگر مثلاً افرادی بخواهند هرچه از دهنشان بیرون می آید را نثار انقلاب کنند و با هر ظاهر نخراشیده‌ای بیرون بیایند مصداق امنیت است !

و افرادی دیگر ، نظری مقابل آن داشته باشند و فکر کنند کلاً چراغ قرمز نشان دادن در هر سطحی به فرهنگ منحط غرب باعث ناامنی می‌شود

اگر از یک نوجوان سیزده ساله هم بخواهی چند مصداق برای امنیت نام ببرد یقیناً می گوید « خانه‌مان را دزد نزند ، کسی به ما اهانت نکند ، ارامش داشته باشیم و از چیزی نترسیم ، کسی در خیابان با ما درگیر نشود و یا تعرضی به ناموسمان نکند و ... »

حالا از جناب ریاست محترم قوه مجریه سئوالی داریم : نظرشان در باره امنیتی بودن فضای دانشگاه که در گذشته هم به این « امنیتی بودن » اشاره‌هایی داشته اند و آن را نقد فرموده اند چیست ؟ به صورت شفاف بفرمایند که از کدام قوا نمی توان سئوال کرد ( مگر ما سه قوه بیشتر داریم !؟ که فرموده‌اند « نقد برخی از قوا و برخی نهادها کمی سخت است اما فعلاً از رئیس‌جمهور و دولت شروع کنید» اینجا وقتی دو قوه دیگر باقی مانده یعنی مقنّنه و قضائیه ؛ وقتی می گویند « برخی » نه « باقی » پس می‌شود یک قوه ! ... حالا کدام بک از دو قوه !!!؟ ) البته ایشان در ادامه سخنرانیشان در دانشگاه شریف اشاراتی فرمودند به اینکه « کسانی باید به مجلس بروند که منافع ملی را به منافع شخصی نفروشند » ( احسنت ، ما هم همین را می خواهیم ) و شاید الآن کسانی هستند که دارند منافع ملی را به مناف شخصی می فروشند ؟ ... و کلاً منظور ایشان از آن برخی قوا « مجلس » باشد ! ... خدا می داند !

بگذریم !

برگردیم به بحث خودمان :

جناب رئیس جمهور !

من فضای امن ـ به زعم خود ـ  را برایتان ترسیم می کنم : من چنین فضای را امن می دانم : فضایی که منِ مسلمان بتوانم به راحتی چشمم را باز نگه دارم و به خیابان بروم ( نه اینکه از بیم دیدن قیافه اجق وجق فلان خانم و یا آقا مجبور باشم مسیرم را صد بار عوض کنم و یا چشمم را اینو و آنور بگرداتم و ... در دانشگاه هم ایضاً ! ) فضای امنیتی مد نظر من این است که به همین راحتی به اعتقاداتم که مذهب رسمی مملکتم را دارم اهانت نشود و در فلان روزنامه و ایضاً دانشگاه دم به ساعت به عقیده و مرام و امامم اهانت صورت نگیرد

فلان شهردار و بخش دار و راننده تاکسی و ایضاً دانشجو به بهانه آزادی و تساهل و تسامح محیطی را فراهم نکند که دشمنان برای برگشتن به کشورم دندان تیز کنند و امیدوار شوند و صدای سردمداران آمریکایی را از دهن فلان استاد دانشگاه نشنوم ...

امنیت برای من یعنی اینکه ارزشهایی که به خاطر آن خون هزاران نفر ریخته شده کمرنگ نشوند و مورد استهزاء قرار نگیرند ...

با شکستن حصر فتنه گران و آنهایی که انقلاب ما را تا مرز از هم پاشی بردند چه امنیتی حاصل می‌شود که سخنانی که از دهان شما در می‌آید طرفداران چنین طرز فکری را خوشحال می کند !!؟

رشوه و ربا و گران فروشی و کم فروشی و فروش راحت و علنی مواد مخدر و عرق خواری علنی و بدون ترس در مراسمات و ... از جامعه رخت بربندد ... شما  و دوستانتان برای ایجاد چنین فضایی چه کرده اید لطفاً توضیح دهید ( گفته بودید از شما شروع کنیم . این هم سئوال من بود ) باقی بقایتان !   




تاریخ : سه شنبه 94/9/17 | 9:16 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

اینجا قدمها اشک خون می ریزند

بسم ربّ الحسین
اربعین راز پیروزی کلام بر مشت آهنین است .
تاریخ خیلی خودش را نگه داشت تا بغض خونینش نترکد ولی نتوانست . خون بناحق ریخته‌ای که از همان لحظه ریختن می‌جوشید و تا ابد خواهد جوشید نهال عشقی را آبیاری کرد که باعث می‌شود روزهای منتهی به اربعین ، عاشقان سر از پا نشناسند

http://photos01.wisgoon.com/media/pin/images/o/2014/12/6/10/1417849446384454.jpg

یکی زمزمه می‌کند که : کربلا منتظر ماست بیا تا برویم ... یکی می‌سراید : کربلایی نشدم خجلت از این غم دارم ... یکی می‌نالد که : تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده ...

و در امتداد این سفر روحانی، زخمها در باطن قدمها سر از پا نمی شناسند که لب باز کنند و دم حسین حسین بگیرند و در تأسی از زینب کبری اشک خون بریزند

در بزرگترین گردهمایی تاریخ 20 میلیون زائر عاشق به نمایندگی از آنهایی که می‌خواستند ولی نتوانستند « هیهات منّا الذّله » سر می‌دهند و برای گرفتن انتقام خون خدا با مولایشان تجدید عهد می‌کنند. با تمام خطرها و خستگی ها دل از خانه و کاشانه می‌برند و می روند تا چشم دل باز کنند و دریابند که چگونه می توان فقط زیبایی دید ! ... راستی میزبانان عراقی هنگام مهمان نوازی از کدام شرم ، سرها را پائین می‌اندازند و خجالت زده می گویند « تفضّل ! » ... از شرم کاری که پدرانشان با جگر گوشه زهرا کردند و یا از خجلت کاری که خود با جگر گوشگان خمینی ( ره ) کردند !؟




تاریخ : چهارشنبه 94/9/4 | 11:0 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

بار یا لقمه !؟ ... سئوال این است !

 بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام به همه

له له زدن برخی برای رئیس شدن و کسب مقام، از یک طرف، آدم را حسابی به فکر فرو می‌برد و از طرف دیگر حال آدم را بالْکل به هم می زند !

عکس و تصویر انتخابات گوسفندی

یک سئوال واقعاً اساسی :

در جامعه اسلامی ( و یا جامعه‌ای که دایر مدار آن عقل و شرع است ) مدیریت نوعی « بار بردن » است یا « لقمه برداشتن » !؟

نگاه آنانی که برای ریاست و مدیریت له له می زنند بیشتر به خاطر چیست و کدام طریق را پیش می گیرند ؟ شایسته سالاری یا خیانت !؟ ( شک نیست که کسی که شایسته کقام و مکانی نباشد و بزور او را در آنجا بچپانند بدون خیانت امکان پذیر نیست ـ فتبصّر ـ )

در این قحط النّات الصّادقه یعنی واقعاً هنوز کسانی وجود دارند که برای به دوش کشیدن بار زمین مانده کسی، التماس کند !!؟

و امّا سخنم با چه کسانی است :
کاندیداهای محترم !! ( و البته طرفداران سینه چاک آنها ! )

اگر برای لقمه برداشتن می‌آیید که خسر الدّنیا و الآخره هستید ( و بیچاره‌هایی که دارند برای دنیای دیگری آخرت خود را فدا می کنند در حالی که مشخص هم نیست به دنیایشان هم برسند ! )

اگر می‌آیید که « بار مشکلات » مردم را به دوش بگیرید، خوش آمدید و دستتان و پشتتان درد نکند ولی یادتان باشد که در این معرکه هرکس تواناتر ارجح تر ! یعنی بروید و صغری کبری کنید و ببیند که آیا شما از بقیه برای خدمت به خلق الله تواناترید و اگر نیستید به خاطر رضای خدا الکی در خرج نیفتید و زحمت خلق الله ندارید ! ( یاد بیت مشهور لسان الغیب که فرمودند : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست ... )
سئوال مهم دیگر :
برای رسیدن به پست خدمتگزاری به خلق الله، دوز و کلک و غشّ و دغل و رأی خری و مرغ و پلو و الخ هم نیاز هست !!؟ ( به این طائفه از همین جا سلام عرض می‌کنم ! عیلیکم منّی السلام ! ـ یعنی خدا حافظ ! ـ ) شرافت انسان نباید اجازه دهد که او پیش دیگران ذلیل گردد آنهم به خاطر یک لقمه نانی که معلوم نیست « رفیق » بعد از رفتن به مجلس پایمان بیندازد یا نیندازد !!

نشانه صدق نیت این است : فرد کاندیدا ، در صورت عدم موفقیت در رأی آوردن باید خوشحال هم باشد که : خدا را شکر دیگری بود و از من خواسته نشد !! و تکلیفم ادا گردید !

اللهمّ اجعل عواقب امورنا خیراً 

 




تاریخ : سه شنبه 94/9/3 | 8:40 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

کمپین « رأی من فروشی نیست ! »

به نام خدا
با سلام به همه
این هم نوعی کمپین !

http://s6.picofile.com/file/8224337026/%D8%B1%D8%A3%DB%8C_%D9%85%D9%86.jpg

حتماً کلمه « کمپین » را شنیده اید . کمپین نخریدن ماشین صفر ! ... کمپین حمایت از آب ، کمپین ... . در این مجال اندک، با ریشه لغوی و ... کمپین کار نداریم ؛  گاهی تشکیل « کمپین » نشانه‌ی عقلانیت بوده و همچنین « عقلانیت » را تسرّی می دهد / یکی از کمپین هایی که در آستانه انتخابات مجلس ضروری به نظر می‌رسد و رشد فرهنگی و فکری و اجتماعی مردم را نشان می‌دهد « کمپین رأی من فروشی نیست » است !

اگرچه خرید و فروش رأی به نوعی اهانت به « مردم و حقوق آنها » محسوب می‌شود ولی برخی در روز انتخابات بدون هیچگونه شرم و حیایی به آن اقدام می کنند . نه تنها مردم عادی ( که برای رأی دادن می روند ) که متولیان امر انتخابات ـ مخصوصاً ـ با این پدیده شوم آشنایی دارند امّا گاهی قانون چنان سفت و سخت است که برخورد بازدارنده ای با این پدیده شوم نمی‌شود . حتماً شما هم از نزدیک تخلّف بعضاَ آشکار « خرید و فروش رأی » را  لمس کرده‌اید جالب اینکه این مورد در برخی از ساعات روز و در بعضی شُعب اخذ رأی بیشتر دیده می‌شود.

چند درخواست :

1- کاندیدای محترم ! ... می‌دانیم شما با نیت جلب رضای الهی و با هدف « خدمت به مردم» ، برای رسیدن به پست نمایندگی تلاش می‌کنید و خودتان هم تمایلی به رفتن به مجلس با خرید رأی ندارید ( و پولش را ایضاً ! ) ولی لطف بفرمایید به برخی طرفدارانتان ( که یقیناً آنها هم دغدغه خدمت به مردم را دارند ) یک طوری بقبولانید که خرید و فروش رأی، اهانت به شعور مردم است و « نمایندگی مردم » امانتی است که شما دوست ندارید با حرام شرعی و زیر پا گذاشتن قانون به آن برسید ! ( با تشکر پیشاپیش ! )

2- مسئولین محترم ! ( در هر رده و جایگاه ) لطف بفرمایید و در انتخابات پیش رو با تمام قوا و بدون عیچگونه اغماضی جلوی این معضل بزرگ را بگیرید

3- مردم شریف! ... اگرچه خوانند گان این نوشته از این اشتباه فاحش بدورند و به مخیّله‌شان هم نمی‌گنجد ولی نهی از منکر واجبی عمومی است . لطفاً همه با هم سعی کنیم که انتخاباتی سالم داشته باشیم بنابراین به کمپین « رأی من فروشی نیست » بپیوندید !

امروز و فردا ( تا انتخابات ! ) منتظر یاری سبزتان هستیم ! ( البته سبز علوی ! )




تاریخ : دوشنبه 94/9/2 | 4:57 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر


  • paper | سبزک | تبلیغات متنی