به نام خدا
باز امر به معروف و نهی از منکر
جایی بودیم ؛ حرف امر به معروف و نهی از منکر پیش آمد
یکی گفت : کسی از آدم حمایت نمی کند !
گفتم چه نوع حمایتی ؟!
گفت قضایی !!
گفتم مگر حمایت قضایی میخواهد
گفت : آره دیگه ! ... وقتی رفتی جلو و به یارو گفتی حجابت رو رعایت کن انوقت یا خودش یا آقاش یا باباش ... خلاصه یکی باهات درگیر می شه ! ... اونوقت تو بگو و اون بگو ! ... اونوقت امکان داره یارو بزنه تو صورتت و تو هم یه مشت حوالهی بینیش کنی ! ... اونوقت کار به پاسگاه و دادگاه و ... بکشه ... اونوقت کسی نیست ازت حمایت کنه !
گفتم : بالکل امر به معروف و نهی از منکر را با چاله میدان عوضی گرفته ای ... حالا خوب به حرف من گوش کن ببین امر به معروف حمایت قضایی می خواد یا نه ( یا چند در صد می خواد )
امر به معروف اینگونه است :
از خودت شروع کن
بعد خانواده ت
بعد فامیلت
دوستات
همسایه هات
همکارات
اونوقت اگه همه اینها را درست انجام دادی تازه می رسی به مردم عادی کوچه و خیابون !
اونوقت اونهم با مهربانی و گذشت و زبان نرم و خواهش و تمنّا و ... الخ !
بنابراین :
اولاً مردم عادی در آخرین مرتبه قرار دارن
ثانیاً امر به معروف در چهارتا چیز خلاصه نمی شه
حالا بگو ببینم شما برای اینکه خودت ، خانواده ت ، فامیلت و ... رو امر به معروف کنی نیاز به حمایت قضایی داری ؟
بحث نهی از منکر هم فرق می کنه
کلاً هم کسی که شرایط و مهمّات امر به معروف و نهی از منکر رو بلد نیست عمراً نباید وارد این مقوله بشه
افتاد ؟!
طرف هم که به فکر فرو رفته بود گفت : افتاد !!
به نام خداوند قول و غزل
غزل « دل من ! »
غزل « دل من ! »
بیا که سوخت سراپای خویش را دل من
ببین چه کرده غم دوری تو با دل من ؟ !
چه خوانده ای مگر ای جان به گوش عاشق خویش
که ترک کرده چنین سینه ی مرا دل من !؟
شکست ... ریخت ... خروشید ... دست از من شست
صدای پای غمت را شنید تا دل من !
به عقل من هم حتّی دگر امیدی نیست
نمی کند به کسی دیگر اعتنا دل من !
غم تو طوفانی سخت ، چشم من دریا
میان کشتی عشق تو ناخدا دل من !
ز سوز سینهی خود آه می کشم هر وقت
به خاطر فرجت می کنم دعا ... دل من !
بس است هرچه ندیدم تو را بس است، بس است
بیا بهار صداقت ! بیا ... بیا، دل من
( تاریخ سرودن : 76/11/24 )
بسم ربّ الانتظار
ضمن تبریک میلاد خجسته منجی عالم بشرین مهدی موعود به همگان این چند بیت تقدیم به ایشان :
آقا قبول .. شیعه خوب تو نیستیم
یک عمر بی خیال حضور تو زیستیم
در قلب عشق غیر تو ... نام تو بر زبان
معلوم نیست بالأخره اینکه کیستیم !
امّا ببین چگونه کنون بغض خویش را
بر گونه مان چو ابر بهاری گریستیم ؟!
آقا دعا اگر بکنی خوب می شود
شاید دوباره بر سر پیمان بأیستیم !
به نام خدا
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا اَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ( اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبر او خیانت مکنید و [نیز] در امانتهاى خود خیانت نورزید و خود مىدانید ( که نباید خیانت کرد ) ( آیه 27 سوره انفال )
« خیانت » یکی از زشت ترین واژه هایی است که میتوان آن را استعمال کرد . خیانت در همه ملل و ادیان مذموم و نکوهیده است . خیانت در امانت ، درعهد و پیمان و در روابط بین زن و شوهر و ... شک نیست که همه نوع خیانت ، خیانت به خداست چرا که خداوند در امانت داری تأکید و از خیانت باز می دارد
در این مقوله کوتاه بر آنم که چند نشانه و علّت « خیانت » را بیان کنم ( البته بیشتر خیانتی که بین روابط زن و شوهر پیدا می شود و زن در کنار شوهر خود با فرد غریبه ای رابطه دارد و بالعکس )
برای ازدواج و پیوند زن و شوهری دو سه علّت می توان برشمرد : التذاذ جنسی مشروع و پاسخ گفتن به یکی از نیازهای اساسی انسانی ؛ دارا شدن فرزند که نیاز دیگری از نیازهای انسانی است و تحت تکفّل گرفتن یک نفر ( در مورد مرد ) و تحت تکفّل فردی قرار گرفتن ( در مورد زن مخصوصاً زنان بیوه ) ... از علّتهای فرعی و دور از ذهن ازدواج هم میتوان به رسیدن به آسایش و راحتی اشاره کرد ( که البته کم است ! ) یعنی زنی برای اینکه از مواهب مادی مردی برخوردار شود با او ازدواج می کند
گاهی خیانت به همسر توسط شوهر در اندازه نگاه همیشگی به زنان و دختران نامحرم ( از فامیل و غیر فامیل ) ـ و به قول معروف پرکردن چشم از نگاه به دیگران ـ است ؛ متأسفانه به خاطر شیوع این معضل کمتر به ان به چشم خیانت نگاه می شود ! ( آن را خیانت به همسر نمی دانند ) و بالعکس توسط زن به نامحرمان
گاهی خیانت در اندازه گفت و گو و بگو بخند با نامحرمان است . در غرب این مورد امری عادی تلقّی میشود و به خاطر هجوم فرهنگ غرب ، این فکر دارد در اجتماع مسلمانان هم رخنه میکند ( رخنه کرده ! ) دست دادن با نامحرمان و روبوسی کردن و ... کم کم دارد قبحش را از دست می دهد !
درجه اعلای خیانت برقرار کردن رابطه نامشروع با غیر همسر است . با آنکه در اسلام مجازات بسیار شدیدی برای این مورد پیش بینی شده ولی متأسفانه میبینیم که یکی از مسائلی که دارد کم کم خبرهایش زیاد به گوش می رسد این موضوع یعنی خیانت از نوع رابطه نامشروع با غیر همسر است
از نشانه های خیانت : رفتار توأم با خشونت در روابط زن و شوهر ... زن با دوستان و خویشان و غریبه ها با روی خوش و گشاده برخورد کند ولی با همسر خود با پرخاش و ترش رویی و بهانه گیری ( در حالات عادی و بدون علّت ) و همین حرکات اگر توسط مرد صورت گیرد ( مگر استثنائات که به ذات افراد برمی گردد که ذاتاً انسانهای خشن و بداخلاقی باشند )
بدحجابی زن در بیرون از منزل و سکوت شوهر ( در کنار اثبات خیانت زن که دارای مراتبی است ! ) میتواند از نشانههای « خیانت مرد » باشد ! ... وقتی مردی نسبت به ناموس خود با اغماض نگاه می کند شاید چون خودش این کاره است ( یا چشم چران است ) سکوت می کند و این « کار » را آنقدر ها هم زشت نمی داند !
در ضمن می دانیم که با تکرار یک چیز اهمیّت آن کم میشود ، مردی که زیاد چشم چرانی می کند سطح حجاب پیش او پائین میآید و کلاَ آن را بدحجابی نمی داند ؛ چون دیگر خودش با این سطح از بی حجابی تحریک نمی شود ( و به دنبال عریانی بیشتر زنان است ) فکر می کند برای دیگران هم همین طور است !
آمدن ماهواره در خانه باعث تسهیل خیانت در روابط شوهر و همسر است . یکی از علل این ادعا همان موضوعی است که در بالا به آن اشاره شد و آن « تکرار و عادی شدن » است . یقیناً در ماهواره حلوا پخش نمی کنند و با وجود اینهمه شبکه در تلویزیون خودمان خریداران ماهواره از سه گروه تشکیل می دهند : 1- کسانی که به دنبال شنیدن اخبار و پیگیری « سیاست » از شبکه های بیگانه هستند 2- کسانی که به دنبال التذاذ جنسی هستند 3- بقیه افراد در صد کمی هستند که به دنبال دیدن مسابقات ورزشی و مستند و ... باشند وقتی هم ماهواره را برای این هدف بخرند خود بخود مبتلا به دو مورد قبلی مخصوصاً مورد دوم می شوند
حالا شما فرض کنید مردی به تنهایی و بدون حضور همسرش به شبکههای مستهجن برود و فیلمهای روابط جنسی و ... را ببیند ( و زنهایی که بسیار زیباتر از همسر او هستند ! ) و بالعکس زن بدون حضور شوهرش چنین کاری بکند !
هر دو با هم بنشینند و این فیلمها را ببینند که دیگر نورٌ علی نور است ! ... در مورد شخصیت هم بیشتر شک خواهند کرد . زن با خودش میگوید که شوهرم الان چه حالی دارد ! ... و یقیناً از محبّت او به من کم شده و مرد هم ...
بدتر ازآن دیدن این صحنه ها توسط بچه هاست ... مخصوصاً بچه هایی که در دوران بلوغ و یا پائینتر هستند
پدرو مادر بیفکر نمی دانند چه بلایی برای همه عمر دارند بر سر فرزندانشان می آورند . صحنه هایی که در زمان طفولیت دیده شود روی حافظه کودک و نوجوان حک میشود و به هیچ وجه پاک نمی شود و یقیناً اندیشه و افکار یک انسان از آنه در عمق مغز او ریشه دوانده آبیاری خواهد شد
برای جلوگیری از همه معضلات مربوط به « خیانت » باید :
1- به احکام نورانی اسلام مراجعه کرد و به آن پایبند بود
2- اخلاقیات مورد اشاره در اسلام برای دنیا و آخرت ما تشریع شده پس باید از ان روگردان نشد
3- تلاش در تحکیم خانواده با استفاده از دستورات خداوند کریم
4- پیشگیری از بوجود آمدن شکاف در بین روابط زن و مرد با محبّت متقابل به هم ( توسط همسر و شوهر )
5- استفاده نکردن از ماهواره
6- رعایت حجاب کامل در اجتماع
7- دوری کردن از همنشینی با کسانی که اعتقاد به التزام به آموزه های دینی ندارند و ....
ای کاش قوانین و حدود الهی در کشورمان چنان با قدرت اجرا شود که ریشه های فساد در هر مرتبه اش خشک گردد . آمین
به نام خدا
کوتاه و گویا در باره پروانه ها !
عشق و هوس !
گول ظاهرشان را نخورید
پروانه ها هوس بازند
تنها گرد یک معشوق نمی گردند ! ...
هوس بازند ! ...
هر جا نوری ، چیزی دیدند سری قلبشان هرّی می ریزد ! ...
فرقی هم ندارد برایشان شمع باشی یا گرد سوز !
آی کرمهای شب تاب
مبادا دور خود پیله کنید !
پروانگی خطرناک است !
شما دنبال عشق باشید که چشم گلها به شماست
مخصوصاً در شبهای بی ماه!
بسم الله الرّحمن الرّحیم
او را بر دوش کشیدیم آن روز ، چرا که اینهمه سال محبّت ما را بر قلب کشید ؛ در کنار ما و در تبعید و دوری از ما آنی از اندیشه ما فارق نبود
در شب شوم بی همدمیها
شمع کاشانه عشق ما بود
از می وصل او مست بودیم
پیر میخانه عشق ما بود
آنگاه که امد و به دیدارش نائل شدیم او شمع بود و ما پروانگان گرد نورانیت او :
اشک در چشم ما حلقه میزد
محو لبخند او مینشستیم
چشمهای آبی از آسمان بود
پیش او با وضو مینشستیم
خودساخته بود و ما را نیز ساخت . شدیم پاره های آهن که با فرمانش بر سر مستکبران می ریختیم :
ما که از خویش چیزی نداریم
هرچه او داد از او گرفتیم
ما که اینگونه عاشق نبودیم
عشق را یاد از او گرفتیم
و به خاطر اینهمه لطفش بود که گریستیم و گریستیم و گریستیم :
جز نوازش ندیدیم از او
سهم ما شد حریر کلامش
با علی آشنا کرد ما را
طعم عید غدیر کلامش
و « علی » را برگزیدیم چرا که نگاه او به سمت او بود
بسم ربّ االحسین
این تکه غزل یادگاری سال 76 تقدیم به همهی عشّاق ، حسین ابن علی ( علیهما السلام ) خدا کند ناچیزی ما را بر ما ببخشایند :
ای حسین ...
صبح صادق جلوه ای از روی تو
سروها مات از قد دلجوی تو
آه فهمیدم ز شوق قلب خویش
عشق قسمت می شود در کوی تو
در نگاهت تیر مژگانی بنه
التماست می کند آهوی تو !
همچنان شام سیاه بخت من
مانده در پیچ و خم گیسوی تو
قلب من عمریست کرده اعتکاف
گوشة میخانة ابروی تو
غنچه ها چاک گریبان می درند
گر صبا لب تر کند از بوی تو !
می رود خورشید زیر سایه ات
ماه با سر میشتابد سوی تو
ای دوای دردهای سینه ام
دیدن یکبار عکس روی تو
به نام خدا
عید بر عاشقان مبارک باد
این چند بیت تقدیم به محبّان رسول الله ( صلّی الله علیه و آله )
می دهد صبح به رخسار نکویت صلوات
می فرستد مه و خورشیه به سویت صلوات
میدهد باز به لبهای مُحِبّت لبخند
میزند تیر به چشمان عدویت صلوات
فرش را عرش نموده است نگاه سبزت
بشکفد همچو گل از خاک ز بویت صلوات !
مست کن مست ، مرا از می عشقت ای که
ساقی عشق تو هستی و سبویت صلوات
شوق دیدار تو در سینهی من تازه شود
می دهد هر که برای گل رویت صلوات
« عابد » از روی سیاه خود شرمنده مباش
برده گرد گنه کهنه ز رویت « صلوات »
بسم الله الرّحمن الرّحیم
( به مناسبت سوم خرداد نوشته شد : )
مانند تکه ای ابری شدهام که در آسمان بیابانی وسیع و سوزان خود را گم کرده ! ... تشنگی امان نمی دهد ... مانده ام ببارم یا دعا کنم که بر من ببارند ! ... من تشنهام ... آی کسی هست که مرا به روزهای خوش گذشته برگرداند ...
عشقمان میکشید نعره زنان
توی میدان مین زمین بخوریم
راه دوری نمی رود ، مشتی ...
لگدی هم اگر ز « مین » بخوریم
روزهای سبزی که :
تشنگی اندکی امان می داد
شب که یکباره میرسید از راه
بر سر سفره موقع افطار
شربت عشق بود و قرص ماه
خرمشهر مان را گرفتند و خونین شهر تحویلمان دادند ککمان نگزید اگر چه بهترین بچههای مان را در مسابقه فتح میدان مین از دست دادیم
جهان را آراستیم و جهانآراهایمان مرگ را زیر پا له کردند
سیم خاردار با زخمهای بدنمان آشتی کرده بود و بر روی ما لبخند می زد ولی چیزی در سینهمان بود که سرزنش یسم خاردار را هم برایمان آسان می کرد
آن روزها خدا به ما چه نزدیک بود ، خودش را به ما نشان داد و کلید شهر را دو دستی تقدیممان کرد ، ما در همنشینی شهدامان همنشین فرشتگان بودیم و لی اینک :
آسمان فرش زیر پایم بود
آه گویی فرشته بودم من
آه از نفس آه از شیطان
پنبه شد هرچه رشته بودم من
و امروز تسلیم شهر شدهایم ... شهری که از سر و رویش لبخند دشمن می ریزد ... و دارد کشف می شود تمام غیرت آن ... دارد به خاک مذلتمان می نشاند ... خونین کرده است دلهایمان را ... و ما چه بی خیال نشستیم و شعرها گفتیم ...
خدایا همانگونه که آن روز خرمشهر را آزاد کردی امروز نیز ما را آزاد کن و امام غایب از نظرمان را برسان
.: Weblog Themes By Pichak :.