به نام حضرت دوست
بر آن سرم که فدای تو جان بگردانم
به خاطر تو سر از این و آن بگردانم
من و ز کوی تو پا پس زدن !؟ خدا نکند
که لحظه ای سر از این آستان بگردانم
چنان ستاره بریزم ز چشم خود با اشک
که سطح گونه چنان کهکشان بگردانم
تمام روز به وصفت قلم بفرسایم
تمام عمر به مدحت زبان بگردانم
سیاه رویم و غرق گناه وتاریکی
ز روی چون ماهت روی از آن بگردانم
به آسمانی اگر از زمین بگیرم رو
و یا به سمت تو رو زآسمان بگردانم
#ارجمند
#لنگرودی
#زین_العابدین_آذرارجمند
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
جلوه گر شد برقی از چشم تو، ماه آمد پدید
تاب دادی زلف را، مُشکِ سیاه آمد پدید
روزگار انداخت از روی تو یک دفعه نقاب
عشق و شور و اشتیاق و اشک و آه آمد پدید !
در پی دیدار رویت خون دلها خورده تا
پای رفتن یافت طفل عشق ، راه آمد پدید
کرد راه خانه ات را تا خِرَد یکبار گم
تیره شد عالم، غم از این اشتباه آمد پدید
عطر سبز چشمهایت قطره ای بر خاک ریخت
اینهمه گل باز شد ازآن ... گیاه آمد پدید
بر مقام شامخت ابلیس وقتی رشک برد
بر زمین افتاد سیبی و گناه آمد پدید
اولین و آخرینی یا امیرالمؤمنین
در ثنایت شاه مردان ! لفظ شاه آمد پدید
زین العابدین آذرارجمند
به نام خدا
چند رباعی برای « عشق »
ای عشق!
تا زلف تو پیچ و تاب دارد ای عشق!
این دل غم بیحساب دارد ای عشق!
من ماندهام و لشکری از تنهایی
برگرد ، مرو ، ثواب دارد ای عشق !
تا دل به تو و نگاه سبزت بستم
کوتاه شد از دیدن رویت دستم
ای عشق بگرد تا بگردیم که من
تسلیم نخواهم شد اگر « من » هستم !
ای منبع نور سبز و سوزان ای عشق !
ای شعله تا ابد فروزان ای عشق !
من میخواهم لایق کویت باشم
لطفاً جگر مرا بسوزان ای عشق !
با ما کاری که در خور ماست بکن !
بال و پر خویش را خم و راست بکن
این غم این عشق این تو این هم آتش
پروانه من هرچه دلت خواست بکن !!
هر کس که ز تو نبرده بویی ای عشق!
حقّا که ندارد آبرویی ای عشق
دست از سر خود گفتی باید برداشت
باشد ! هر آنچه تو بگویی ای عشق !
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
بسم ربّ النّور
بر آن سرم که فدای تو جان بگردانم
به خاطر تو سر از این و آن بگردانم
من و ز کوی تو پا پس زدن !؟ خدا نکند
که لحظه ای سر از این آستان بگردانم
چنان ستاره بریزم ز چشم خود با اشک
که سطح گونه چنان کهکشان بگردانم
تمام روز به وصفت قلم بفرسایم
تمام عمر به مدحت زبان بگردانم
سیاه رویم و غرق گناه وتاریکی
ز روی چون ماهت روی از آن بگردانم
به آسمانی اگر از زمین بگیرم رو
و یا به سمت تو رو ز آسمان بگردانم
مرا خیال گریز از شکارگاه تو نیست
نیم چو تیر که رو از کمان بگردانم
به تکه ای نان بر سفره ات قبولم کن
که نفس را به درت پاسبان بگردانم
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
به نام خدا
قهر هستیم من و قلب سیاهم با هم
گاه بیگانه شوند آینه ها هم با هم
چیست گل معجزه گر نیست ... که با هم جمعند
رنگ و بو با هم و تصویر و صدا هم با هم !!
باد افتاد در آن زلف و پریشانم کرد
باز لرزید دل و دست و نگاهم با هم
مثل خرما و خدا، عقل و دل از هم دورند
این دو را بر سر آنم که بخواهم با هم
عاشقم ... عاشق و حیران شده وصل و فراق
شده در سینه من این دو فراهم با هم
گفت سیب آدم و خندید و بر او می خندند
عالم و آدم و ابلیس و خدا هم با هم
من و دل سوی جنون سخت جدا می رفتیم
عشق فریاد برآورد که : با هم با هم !!
شده ام مات فروغ رخ کافر کیشی
که فرو ریخته ارکان سپاهم باهم
بزم خوبیست غم و رنج چه خوش می رقصند
ای دل! ای دیده! برقصید شما هم با هم!!
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین
تقدیم به دو مجاهد شهید
سردارشهید قاسم سلیمانی
سردار شهید ابو مهدی المهندس
چقدر زیبا بود اعتکاف این دو کبوتر
و آخرین حد از عشق، قاف این دو کبوتر
حرم به ولوله افتاد، آسمان شد مبهوت
شکست وقتی بال طواف این دو کبوتر
یکی به سن سمن، دیگری به سن شقایق
نبود بیش از این اختلاف این دو کبوتر
من از حقیقت پرواز دست برمیدارم
رسید اگرسیمرغی به قاف این دو کبوتر
تمام پنجره ها یک صدا شهادت دادند
که مرگ زخمی شد در مصاف این دو کبوتر
و آخرش در آغوش هم به اوج رسیدند
ز هم نشد هرگز وا ، کلاف این دو کبوتر
پرنده های مهاجر هنوز حیران هستند :
چقدر زیبا بود اعتکاف این دو کبوتر
#زین_العابدین_آذرارجمند _لنگرودی
بسم الله القاصم الجبارین
به یاد سردار
داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهرِ مرگ در کام کند
اقیانوسی ز خشم هستیم همه
ما را مگر انتقام آرام کند
مردانه پی عشق روانه بودی
تو مالک اشتر زمانه بودی
سیمرغ! ... به تو دست مگسها نرسید
از بسکه بلند آشیانه بودی
تو در قنوت مگر از خدا چه خواسته ای
که اینچنین پر و بالت تمام سوخته است
تو مست اینطرف افتاده ای سراپا خون
و آنطرف تهی از باده ... جام سوخته است
چه بیت زیبایی بالبداهه ساخته ای !!
تنت چنان غزلی ناتمام سوخته است
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
هوالحق
ما دیده به دستان علی دوختهایم
در سینه از عشق شعله افروختهایم
دوزخ چه توان نمود با مایی که
از عشق علی و آل او سوخته ایم
حقیر : ارجمند
الحمد لله الذی جَعَلَنا مِن المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین
بسم رب الربیع
آن ذره که ذوب در خود خورشید است
پا تا سر، محو نور بیتردید است
رخوت را باید از دل و روح تکاند
امسال که سال #رونق_تولیداست
زین العابدین آذرارجمند لنگرودی
سال « رونق تولید » بر همگان مبارک و پر رونق باد
به نام خدا
#شعر_طنز « اف ای تی اف » تقدیم به همه سینه چاکانِ چشم بسته آن ( خلاصه کم و زیاد رو ببخشن )
ای منتهَی الْآمال من ! ... « اف ای تی اف » (1)
ای قیل من ... ای قال من ! ... «اف ای تی اف »
من نوکر دربست تو و چاکر تو !
قربان تو امثال من ! « اف ای تی اف »
از شوق تو حیران جهان هستم و نیست
کس با خبر از حال من ! « اف ای تی اف »
بیهوده مکن سعی کز این دل بروی
تو مال منی ... مال من ! « اف ای تی اف»
السّاعه خدا کند که تصویب شوی
تا خوش شود احوال من « اف ای تی اف »
از آتش عشق تو ببین سوخته است
شلوار و پر و بال من ! « اف ای تی اف »
از باغ نگاه تو گلابی چیدیم
ای پخته و ای کال من ! « اف ای تی اف »
هر جا من خسته می روم میآیی
چون سایه به دنبال من ! « اف ای تی اف »
در راه رضای تو پذیرفته شود
محبوب من ! ... اعمال من «اف ای تی اف »
نقل و خبر و عکس تو آویخته است
از سالن تا هال من ! « اف ای تی اف »
یک غمزه شیرین تو پر خواهد کرد
با لطف تو یخچال من ! « اف ای تی اف »
خوش خواهد شد حال نتانی و ترامپ
با مشت توو مال من !! « اف ای تی اف» (2)
زینالعابدین آذرارجمند لنگرودی
پا نوشت :
1- منتهی الآمال : آخرین درجه آرزو / نهایت درخواست قلبی
2- نتانی : مخفف نتانیاهو / مشت تو و مال من : مشت و مال
.: Weblog Themes By Pichak :.