الهی ! گفتم آنچه نباید و دیدم آنچه نشاید ؛ کنون غیر تو برویم در که گشاید که ستّار العیوبی.
الهی ! تلاش جویندة لطفت به بار نشیند و پوینده طریق هدایتت جز خیر نبیند ؛
الهی ! خود توبه از گناهم ده و در شب فراق ، خود شمع اشک و سوز آهم ده و در مجلس بندگاه خاصت راهم ده که : بِیَدِکَ الْخیر
الهی ! تو به مهربانی متّصف و قافلة امید بر درت متوقّف و یأس از سطوت جمالت خائف؛ تو آنی و من اینم ! خود دانی !
الهی ! آب ، رو در مهر تو شوید و باد هوهو گوید ؛ آتش از عشق تو سوزان است و خاک مقیم کوی معرفتت شبان و روزان که : این بنده را نسوزان
الهی باد خزان وزان است و این غنچه لرزان که مبادا خواب زمستانی غفلت او را برباید و قبل از اینکه بهار بیاید چشم بگشاید و خود را در آتش خشمت گرفتار بیند
در میان این مردگان متحرک ، که از جام غفلت از تو مینوشند یک یک ؛ الهی ! وَلَهی بِذِکرِک
حقیر : بنده ات و فرزند بنده ات و فرزند کنیزت
زین العابدین آذر ارجمند لنگرودی
.: Weblog Themes By Pichak :.