به نام خداوند شبهای قدر و پروردگار مولود کعبه .
در شب ضربت خوردن تو « ای اولین خون خدا ، ای اولین مظلوم » دستهایم به سوی آسمان بلند است و دعا می کنم که ای کاش امشب « سحر » نیاید ! فرشتهها را میبینی ؟! آمدهاند به بهانه شب قدر به زمین ، تا تو را سیر ببینند :
چه افتخار بزرگی زمین تو را دیده است
و آسمان هم ای نازنین تو را دیدهاست ...
و این غزل تقدیم به دوستدارانت ، آنانکه بیشتر دلواپس از دست دادن تو هستند تا یتیم شدن خود :
ای برکشیده از عدالت بر ستم شمشیر
ای کاش من هم در رکابت می زدم شمشیر
تو پهلوان پهلوانانی ، ابوالعشقی
حتّی در آب و آتشتت آورده کم ، شمشیر
عشق تو را در دل چو دارم کی اثر دارد
در باورم یک لحظه طعنه ، برتنم شمشیر
تو مهربان بابایِ مظلومِ یتیمانی
ای ذوالفقارت خنده رو و پشت خم شمشیر
تو آمدی و عشق را با خویش آوردی
پیش از تو در باغ سخن میزد قدم شمشیر
تا نام سبزت در حریم آسمان پیچید
در دستهای نازنینت شد قلم شمشیر
بستی کمر را زیر لب با خویشتن گفتی :
آمادة آمادة آماده ام ، شمشیر !
فزتُ و ربّ الکعبهات حاکی از آن دارد.
کز چهرة مانند ماهت برده غم ، شمشیر
شق القمر کردی ، ز خون چهره ات پیداست
شد قاتلت مولای من هم زهر ، هم شمشیر
.: Weblog Themes By Pichak :.