به نام خدا
چند سپیــــ ... چیز ... « سرخ » !!
لطفاً با دقّت بخوانید و خوب بیندیشید .
« بیدرد »
آن مرد
آن مرد آمد
آن مرد با اسب آمد
آن مرد اسب آمد !!
آن اسب مرد آمد !!
آن اسب با مرد آمد
آن اسب آمد
آن اسب !!!!
آن مرد رئالیست است
سگ آن مرد قهوه را با شیر دوست دارد .
گور پدر زندگی ! آن مرد در لجن میخوابد
سگ آن مرد بر تخت هم آغوشِ ... !
اسم سگ آن مرد نازی است
اسم آن مرد نازی است
آن مرد سگ آن مرد است !!
...
شیر ـ خشمگین ـ خیز برداشت
موتور سوار ـ خشمگین نبود ـ امّا تختهگاز ، شیر را نشانه رفت
شیر کلاه ایمنی نداشت
موتور کیلومتر شمارش ـ پس از برخورد ـ میلیمتری هم تغییر نکرد
این وسط
فقط کفتارها بودند که به نوایی رسیدند
...
او از آفتاب میترسید
و از آب
از دیدن مارمولکها چندشش میشد
روزی
برایش مکعب مستطیلی ساختند سیمانی !
امّا او پوسید
کرمها جنش « او » گرفتند
تعفن هم حالش از او بهم خورد
او از خودش نمیترسید
...
گربه همسایه دیگر کشیک نمیکشد
موش قِصر در رفت
تله موش هم کاری از پیش نبرد !
« مرگ موش » به تعداد کیسههای زباله یکی اضافه کرده است
: گربه همسایه که گول چشمکهای پنیر را خورده
این موش
تنها
سة بعد از نصف شب به هوا خوری میرود
روزی امّا خواهی دید
تابلوی سرخ و سیاه پشمالویی وسط خیابان کشیده شده !
و رد چرخهای تنها ماشینی که صاحبش
اینبار سة بعد از نیمه شب هوس هوا خوری کرده بود .
...
دوستان از نظرات سازنده خود ، ما را بی بهره نگذارند
عید بر همه رمضانیان مبارک
.: Weblog Themes By Pichak :.