هو
عشق هیچ هم چیز خوبی نیست
وقتی مترسک مزرعهتان
عاشق کلاغ میشود
یا به قلبی که در سینهاش کار گذاشتهاید باید شک کرد
یا
عشق هیچ هم چیز خوبی نیست !!
من یک کاجم
کلاغها را نمیتارانم
حتی سایهام را ـ بی توقع ، بدون انتظار ـ به آنان میبخشم
امّا همین من
در آستینم مترسک پرورش دادهام
مترسکهایی که کاه میخورند و گندم به کلاغها تعارف میکنند
مترسکهایی که از کلاغها میترسند
مترسکهایی که برای کلاغها دست تکان می دهند
برف که میبارد
انگار مترسکها هم قار قار می کنند
و من محکوم هستم به اینکه سبز بمانم و سفید گریه کنم ...
و من ...
و مترسکهایم
وکلاغها
همیشه همینی هستیم که هستیم .
تاریخ : سه شنبه 91/5/31 | 11:59 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.