شعر نیکوکاری - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر نیکوکاری

هوالحق

 سردی و زردی و پر از پائیز

جنگلی بی رواج باشی اگر

سیبی و سروی و همیشه بهار

در زمستان چو کاج باشی اگر

 

تا ابد آبشار خواهی ماند

از فرو ریختن مکن پرهیز

چتر خود را ببند ـ ابری باش ـ

مثل بارانِ بی دریغ بریز

 

در بیابان ِ بخل غیر از خار

تحفة دیگری نخواهی یافت

و از این ابرهای نیکوکار

دایة بهتری نخواهی یافت

 

چشمه‌ها کوچ هم اگر بکنند

آخر الامر جایشان دریاست

می‌رسد دستشان به آبی محض

رنگ تقدیرشان چنان زیباست

 

به زمین دانه‌ای اگر بدهی

می دهد یک هزار دانه به تو

تپه‌ای سنگ ... کوه نیست اگر

ندهد قطعه‌ای ترانه به تو

 

گل سرخی ، ولی مگر جنگ است

به کمر بسته تیغ داری تو

کمترین چیز ـ سایه‌ات را ـ از

رهگذرها دریغ داری تو ؟!

 

خسته از گردبادها هستیم

دل گلها گرفته ... آی نسیم

همتی کن بیا و شبنم باش

بر سر و روی غنچه‌های یتیم




تاریخ : جمعه 91/6/3 | 9:36 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی