بسم الله الرّحمن الرّحیم
چند رباعی برای اهلش:
تو منتظر تولد من هستی ؟!
ای عشق که تو بود و شد من هستی
بیهوده مکن سعی کز این دل بروی
تو مال خودِ خودِ خودِ من هستی !!
با عشق تو بر گریه خود خندیدم
پروانه شدم بوسه از آتش چیدم
راحت شدهام غمی ندارم دیگر
لبخند تو را ندیده بودم دیدم!
ای زخم ! دوای هرچه غم آئینه است
ای غم ! دردت را مرهم آئینه است
ای عشق ! بر این قلب بتاب ، آئینه
هرچند شکسته باز هم آئینه است
هرگاه که یاد روی ماهت کردم
صد ختمِ غزل وقف نگاهت کردم
من عازم امتداد چشمان توام
دیدی ای عشق ! سربراهت کردم
شب آمدی و مست حضورم کردی
با خنده خویش غرق نورم کردی
وقتی که قشنگ عاشقت شد دل من
در کوچه هجرت گم و گورم کردی
بر درد من از عشق تو درمان بارید
با مرحمت تو بر تنم جان بارید
من تشنه یک نگاه سبزت بودم
از چشم تو برقی زد و باران بارید
افتاده در این سر هوس چشمانت
شد حبس دلم در قفس چشمانت
میدانم اگرچه بر نخواهد آمد
این قلب رمیده از پس چشمانت
سبزی ، تو خود بهار هستی ای عشق
سرشار از انتظار هستی ای عشق
من میدانم سری به ما خواهی زد
از بسکه بزرگوار هستی ای عشق
.: Weblog Themes By Pichak :.