بسم رب» الحسین ( علیه السلام )
حسین ( علیه السلام )
گمانم خواست عشقت نی ، نوازد
نگاهت را علم بر نینوا زد
تو تنها لالهای هستی که این باغ
نمیداند که با داغت چه سازد
وداع
شمعی که توان از شب خاموش گرفت
وقتی علم خاطره بر دوش گرفت
وقت رفتن برای بار آخر
پروانه خویش را در آغوش گرفت
عشق
شب آمدی و مست حضورم کردی
با خنده خویش غرق نورم کردی
وقتی که قشنگ عاشقت شد دل من
در کوچه هجرت گم و گورم کردی
آئینه
ای زخم ! دوای هرچه غم آئینه است
ای غم ! دردت را مرهم آئینه است
ای عشق ! بر این قلب بتاب ، آئینه
هرچند شکسته باز هم آئینه است
تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 8:4 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.