بسم ربّ الحسین (علیه السلام)
به میهمانی مهتاب میبرم خود را
به مقتل غزلی ناب میبرم خود را ...
ریگهای روان به ما نرسیدند
سفر ـ هنوز ـ مشتاق ماست
مشتاق بوسیدن آبلة پاهای ما
این کاروان
در هیاهوی زنجیر
کف زدن شلاق
و طعنههای خونین خار مغیلان
یک اربعین را با خورشید راه سپرد
سفر کبود بود ، بوی خرابه میداد
کسی از خود نپرسید « سفر مرا به کجا میبرد ـ کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند » (1)
اینک برگشتهایم
داستان نیمه تمام نمانده است
اینان از لحظههای این « هزار ماه » جز زیبایی ندیدند(2)
و اربعین بر شانههای زخمی زینب سنگینی میکند
نسیم دیگر تبسم نخواهد کرد
فرات چلة اندوه گرفته است
لالههای عبّاسی ، لالههای واژگون ، لالههای ...
بر جگر شقایقها تا ابد داغ مانده است .
و ای حسین !
: تو تنها لالهای هستی که این باغ
نمیداند که با داغت چه سازد
ــــــــــــــــ
پانوشتها :
1- سهراب سپهری ( شعر مسافر )
2- مدت حکومت بنی امیّه 1000 ماه بود
.: Weblog Themes By Pichak :.