1
یکی بود یکی نبود ؛ « او » که یکی بود و غیر از او هیچ کس نبود ، یکی بود امّا کم و محدود نبود ؛ یکی بود ، یعنی که غیر از او کسی نبود ؛ الآن هم غیر از او کسی نیست ، هرچه هست اوست ؛ قدرت هرچه هست از اوست ؛ شعور هرچه هست از اوست ؛ اوست که اوست
2
داستان دوم یک سئوال با جواب است :
اول مرغ به وجود آمد یا تخم مرغ ؟! فکر به این سئوال اثبات می کند که خدا بود آنکه بود ؛ و غیر از او کسی نبود ! فَافْهم !!
( هرکس نتوانست صغری ، کبری بچیند و به قسمت « فافهم» ش برسد خبرم کند ! )
3
فی المجلس فعل بودن را صرف میکنیم :
آنها هستند ـ شما هستید ـ ما هستیم ـ من هستم ـ تو هستی ـ ... پس « او » هست !!!!!! فَافْهم !
یا حق ـ حلول ماه رجب پیشاپیش مبارک
تاریخ : پنج شنبه 87/4/13 | 12:45 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.