بسم ربّ الشّهداء والصّدیقین
تقدیم به استخوانهای برگشته سفر شهادت
شهیدان گمنام
آینه هایی نسوخته
رفتی به بزم آینه هایی نسوخته
جا مانده است از تو صدایی نسوخته
ای لاله چون شقایق پیدا نمیشود
بر پیکر رشید تو جایی نسوخته
پرواز :سبز و آبی و پروانه : سرخ و زرد
... دروازه ای به سوی فضایی نسوخته
تصویر یک مکعب و یک مشت استخوان
همراه چند پاره از آئینه سوخته
در شعله های یاس امیدم به رویشت
باور کن ، آی عشق ! ـ کجایی ؟! ـ نسوخته
در نقطه عروج تو با همرهان تو
تنها به دست آمده پایی نسوخته !
هر چند آسمان هم آتش گرفته است
پرهای مرغهای هوایی نسوخته
گفتی که رسم آمدن عاشقانه نیست
از سرزمین عشق بیایی نسوخته !
تاریخ : جمعه 91/11/6 | 9:9 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.