آقو !! ... داغونُم (2) - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقو !! ... داغونُم (2)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با سلام به همه . چه اونهایی که با ما قهرند ( و ما با کسی قهر نیستیم ) چه اونایی که برای ما کف می‌زنند ( که صد البته شیفته به به و چه چه هم ... ایضاً نه !! )

چند روز پیش جاتان خالی ـ تشنم بود ـ یی لیوون آب خوردم ( البته توی یه سِلمونی ! ) بگذریم که چقدر ای آدما توی سلمونی خندیدند !! ... گفتُم کاکُ ! اومدُم آب بُخورُم نیومُدم اصلاح !! ( آخه مُ ، مو نِدارُم !! ) خلاصه ... لامِصب یک دفعه ... آقا گرفت ! ... چی ؟! ... هه هه هه ... ها ! متوجه شدین ... چیز ! ... یعنی این ... چیز ! ... گلاب بروتون ... آها ... هه هه هه ... آقو ما هم گفتیم تو ای هیرو ویری دست شویی از کجا پیدا کنیم ؛ دیدم ای سینمایو دم دستمونه ... گفتیم حالا می‌ریم تو ای سینمایو و ....  

خلاصه . دربونه جلومو گرفت گفت بلیط ؟! گفتم کاکُ من نیومُدُم فیم تیماشا کُنُم ، اومدم دست به آب ! ... یارو همیکه حرفُمُ شینید یی دفعه فریاد کشید :‌ «آ ی مش‌رُسُل بیا بین این یارو چی می‌گه ! » من فک کردُم می گیه اینترپُل ! سریع گُفتم نه آقو ! شوخی کِردُم اومُدُم فیلم ببینُم الآن بلیطُ رو می گیرُم !! ...

هه هه هه ... آقو ! رفتیم بلیط بگیرم دیدیم ... اوووه ! این همه خلائق اومُدُن دست به آب !؟ ... تا نوبت مو بیشه آقو ! دیگه ترکیدُم ... !

یه بلیط گرفتُم 5 تومن ! ... طرف گفت 3 تا دوتومنی داری بدی ؟! گفتُم آره سی چی ؟ ! گفت بده کاریت نباشه ! آقو ما هم سه تا اسکناس دو تومنی دادیم و طرف یه بلیط به ما داد و 5 تا چسب زخم !! گفتیم خو ای چی کاریه ؟! من 5 تومنی که داشتُم ... آقا از ترس اینترپُل دیگه چیزی نُگُفتُم ...

آقو رفتیم تو ! دست به آبه یادمون رفت ... گفتن افتتاحیه س ...

ما که کلاً آدم چشم پاکی هستیمُ ... ها ! ... هه هه هه ... دیدیم بعضی از ای خانوما دِرن عکس می‌ندازن ... گمونُم مامان بزرگ اکوان دیو بودا ... ها ! ... آقو ! یک مش چی چی می‌گن !؟ اسمشم بلد نیستُم ! ... ها ! ماتیکو ... مالونده بود به نمی‌دانُم کجاش !!

تو دِلُم گفتم جلّ الخالق ! ... نمی‌دونُم ای ماد بزرگه از کجا فهمید ! صندلشو در آورد ... ها ... پرتاب کرد سمت مُ ... ( آقو ای جای زخمُ می‌بینین ... تو کلة مو ! ... جای صنله س ! جنسشم مشخصه اصل اصل بوده ! ) ... آقو ما عقب عقب رفتیم و دستمو خورد به ای بانده افتاد خورد به شیشه سینماهیو ... آقو ! خرد خاک شیر شد اومد پایین ! ... ما رو گرفتن و اول یه فصل کتکمون زدند و به عنوان اغتشاشگر بازداشتمون کردن !

گفتیم آقو ! ما غلط کِردیم ... دیگه توی سلمونی آب نمی‌خوریم !

حالا یی هفته‌س داریم پله‌ای ای سینمایو رو تی می‌کشیم ...

جدی :

با دیدن عکسهایی که از افتتاحیه جشنواره فیلم فجر ! دیدم این بیانیه صادر شد :

انّا للّه و انّا الیه راجعون . بدینوسیله مرگ فجیع غیرت ، پاکی ، ارزشهای متعالی در بین بسیاری از انسانهای ایرانی ( با عنوان بازیگر تئاتر و سینما ـ مخصوصاً خانمهایش ـ ) را خدمت همه داغداران علی الخصوص اهالی خیابان انقلاب ، کوچه آزادی ، بن بست استقلال ، پلاک 34 تسلیت عرض کرده و به چشم چرانان ، هوسبازان ، اونوری‌ها ! و خلاصه همه کسانی که دارند به طرف جهنّم قدم بر می دارند ، از ته دل « بابا گلی به جمال شیطان » عرض می‌شوم .  

بیتی دارم به این مضمون :

به اسم عشق چه خونین شکست حرمت عشق

کبوتران می‌دانند چیست غربت عشق !

شرمنده ! نمی‌توانم برخی از این تصاویر را در وبم قرار دهم چون اصلاً اهل نگاه کردن به آنان نیستم و شما هم لطفاً نباشید

 




تاریخ : یکشنبه 91/11/15 | 9:9 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی