علی عدالت محضی که نیست مثل تو !
در این حوالی بی درد کیست مثل تو
برای عشق و عدالت غریب زیست علی
هنوز مانده بفهمیم اینکه کیست علی
و خویش را چه عجیب است شیعه مینامیم
من و شما که نفهمیدهایم کیست علی
چنان به لبخندش پشت کردهایم انگار
میان ما بد عهدان غریبهایست علی
کدام چاه در این شهر مرده میداند
که چیست معنی یک عمر خون گریست علی
اگرچه نا محرم ماندهایم پیش تو
مگوی راز نگاهت بگو که چیست ، علی !
بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار
و بار دیگر در بینمان بایست ، علی !
بیا بیا که به اینجایمان رسیده ، بیا !
بهار ! سیب جگرهایمان رسیده بیا
زین العابدین آذر ارجمند لنگرودی
تاریخ : شنبه 87/4/22 | 3:44 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.