بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
یک « پریشانگویی » دیگر تقدیم به امام زمان (عج الله تعالی فرجه )
من آینهای شکسته دل هستم
افتاده بزیر پایت ای خورشید
لبخند بزن که باز خواهم رُست
در روشنی صدایت ای خورشید
فولاد نگاه خویش را زین پس
با اشک خود آبدیده خواهم کرد
یک پنجره هم برای من کافیست
خود را وقف سپیده خواهم کرد
نوح از طوفان به بادهی عشقت
آورده پناه ، ضامن مستی !
ای « آتش عشق » وصف لبخندت !
آرامش لحظههای من هستی
تاریکی محض چشمهایم را
با صبح نگاه خود زدودی تو
من پنجرهای سیاهدل بودم
آغوش بروی من گشودی تو
دورت کردند ـ تا زدی لبخند ـ
زیبایی و عشق و عصمت و پاکی
دستان تو بوی آسمان دارد
هرچند به دام غربت خاکی
تو صاحب سروهای افتاده
تو نقطهی عطف مریم و یاسی
پروانهی زائری که لبریز است
از غصّهی لالههای عباسی
ای واژهی سبز و شعلهور ای عشق !
من باز به تو رجوع خواهم کرد
فانوسم اگرچه گر بخندی تو
از سینهی خود طلوع خواهم کرد
.: Weblog Themes By Pichak :.