به نام خدا
در نفسگیر وفا از پا ز بس افتادهایم
پیش پای عشق دیگر از نفس افتادهایم
حال ما این است : در رؤیای بد مستی خویش
سخت هشیاریم و در دست عسس افتادهایم !
در سکوت اشک ما ، هان ردّ پای بغض نیست
یاد روز هجر و غوغای جرس افتادهایم
تلخی ایام ما زان روست کاندر دست عمر
ما ز شیرینی به دام هر مگس افتادهایم
ما ز آزادی مگر گفتیم با نامحرمان
کین چنین خاموش در کنج قفس افتادهایم
بلبلی لبریز آوازیم و از آزار بخت
تنگ در آغوش سرد خار و خس افتادهایم
عیب بیرحمی مگیر از نازنین صیّاد ما
ما به عشق تیر او در تیر رس افتادهایم
« عابد » از مستی مکن پروا که در این کوره راه
ما ز هشیاری در آغوش هوس افتادهایم
تاریخ سرودن : 70/2/13
تاریخ : جمعه 92/7/12 | 7:18 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.