به نام خدا
غزل ، همین !
پرهای مرا خوب برانداز نمودی
با خنده خود سوز مرا ساز نمودی
گفتم بچشم مزة حرف دهنت را
یکباره شدم مست چو لب باز نمودی
این اشک که چون سیل از این چشم روان است
کار نگه توست که اعجاز نمودی
در حیرتم از اینکه به من لطف خودت را
با ریختن خون من ابراز نمودی
در حد تو من نیستم ای عشق ! ... تشکر
از اینکه برای چو منی ناز نمودی !
من مانده ام ای دوست که با نام خداوند
جور و ستمت را به من آغاز نمودی !
« عابد » گله دارم ز تو آخر گله از یار
گفتی نکنی بیش ولی باز نمودی !
تاریخ : شنبه 92/7/20 | 6:18 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.