بنازم به تو - شین مثل شعور

بنازم به تو

 

بسم ربّ الحسین

Slide 7

بنازم به تو

سری نیمه شب تا خیالت به ما زد

هنوز اشک در چشم ما می گدازد

نمی دانم ای آشنای غریبه

دل تنگ من با فراقت چه سازد

بگو وقتی از خواب ما می گذشتی

نزد عشق خود را به حس تو ، یا زد ؟!

بگو باد بعد از تو ای آخرین خون !

بر این دشت عریان بتازد ، نتازد ؟!

ز کوچ نگاه تو جا مانده شاید

در این ایل هرکس که نی می نوازد

پرآوازه نام تو در نی‌نوا شد

تو را عشق فریاد در کربلا زد

برایت ـ عجیب است ـ این بی سرو پا

غزل گفته بی آنکه خود را ببازد !

بنازم تو و سرخی غیرتت را

که دریا به لبهای خشکت بنازد !!

 

 




تاریخ : یکشنبه 92/8/12 | 10:33 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی