هوالشّهید
یا ربّ الانتظار
...
گلها بر آن عزیزتر از جان گریستند
یکریز با ترانهی طوفان گریستند
ای مژدهی بهار ببین ! ... زیر پای تو
با برگ برگ خویش درختان گریستند !
در غیبت تو خسته شدند آسمانیان
از بس برای غربت انسان گریستند
ای باغبان ! ز هجر نگاه تو سروها
در باد ایستاده فراوان گریستند
سوی حضور سبز تو این جویبارها
بی چتر زیر خندهی باران گریستند
اشکی برای غربت جانان نریختند
امّا برای سفرهی بی نان گریستند !
در پیش چشم خنجر لرزان یک پلید
سرنیزه های گوش به فرمان گریستند !
تاریخ : جمعه 92/8/17 | 7:49 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.