داستان تقدیر - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان تقدیر

 

به نام خالق عشق , و زیبایی ، خداوند بخشنده مهربان

داستان تقدیر

http://s5.picofile.com/file/8113019692/%D9%82%D8%B1%D9%82%DB%8C.jpg

کبوتر باز تخم « کبوتر حمّال » را شکست (1)

و جای آن تخم « کبوتر پروازی »  را گذاشت

تا رؤیای پرواز

برای لحظه‌ای هم که شده خدشه بر ندارد !

 کبوتر حمّال ـ این دایه‌ی اجباری ـ

تکه‌های شکسته قلبش را جمع کرد و نگاهشان داشت

تا دلیل محکمی باشند برای گرمایی که از تخمهای جدید دریغ می کند !

جوجه های کبوتر پروازی

خواب پرواز را حتی ندیدند !

چون دل کبوتر حمّال شکسته بود !

قرقی

سینه‌ی کبوتر پروازی را درید و از پرواز تهی کرد

گربه

کبوتر حمال را

دور از چشم کبوتر باز

بی خبر از تکه های شکسته دلش

برای بچه هایش برد

تا در نظرشان گرسنگی بازیچه‌ای بیش نباشد

کبوتر باز

میله‌های زندان را در مشت فشرد

چون کبوترهای پروازی همسایه را دزدیده بود

حالا

مردهمسایه

دنبای گونی می گردد

تا بچه گربه‌ها

راه خانه را هیچگاه پیدا نکنند (2)

تقدیر

چه داستان در هم پیچیده ای است

کوهستان را باید جستجو کرد

باید یافت قرقی را

که چنگالهای مرگ

کجا در بال و پرش پیچیده است !!

 


پ . ن

1- کبوتر حمال در اصطلاح کبوتر بازان به کبوتری می گویند که توانایی پرواز چندانی ندارد و از او برای جوجه کشی استفاده می کنند . تخم خودش را بر می دارند و تخم کبوتری که چندیدن ساعت می تواند پرواز کند ( کبوتر پروازی) را زیر او می گذارند تا او با جوجه اوردن از قدرت پروازش کم نشود

2- بچه گربه ها را جای دوری می اندازند تا راه خانه را پیدا نکنند !

 

 




تاریخ : سه شنبه 92/11/22 | 11:1 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی