بسم الله الرّحمن الرّحیم
برید وصف نگاه شما زبان ما را
گرفته است غم و داغ در میان ما را
شدیم شمع شما ... حال و روز ما این است :
که آه واشک شد انگار آب و نان ما را
ز جام حسرت دیدارتان چنان مستیم
که میبرند از این در کشان کشان ما را !
ببار باران ... معلوم تا شود که هنوز
نکرده است فراموش آسمان ما را !!
گدایتان ز زمین و زمان طلبکار است !
گرفته دست کم انگار لطفتان ما را !
اگرچه بی مقدار است جان ما امّا
فدای راه شما کرد می توان ما را
تاریخ : دوشنبه 92/12/5 | 6:1 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.