بسم الله الرّحمن الرّحیم
او را بر دوش کشیدیم آن روز ، چرا که اینهمه سال محبّت ما را بر قلب کشید ؛ در کنار ما و در تبعید و دوری از ما آنی از اندیشه ما فارق نبود
در شب شوم بی همدمیها
شمع کاشانه عشق ما بود
از می وصل او مست بودیم
پیر میخانه عشق ما بود
آنگاه که امد و به دیدارش نائل شدیم او شمع بود و ما پروانگان گرد نورانیت او :
اشک در چشم ما حلقه میزد
محو لبخند او مینشستیم
چشمهای آبی از آسمان بود
پیش او با وضو مینشستیم
خودساخته بود و ما را نیز ساخت . شدیم پاره های آهن که با فرمانش بر سر مستکبران می ریختیم :
ما که از خویش چیزی نداریم
هرچه او داد از او گرفتیم
ما که اینگونه عاشق نبودیم
عشق را یاد از او گرفتیم
و به خاطر اینهمه لطفش بود که گریستیم و گریستیم و گریستیم :
جز نوازش ندیدیم از او
سهم ما شد حریر کلامش
با علی آشنا کرد ما را
طعم عید غدیر کلامش
و « علی » را برگزیدیم چرا که نگاه او به سمت او بود
.: Weblog Themes By Pichak :.