بسم ربّ الانتظار
در این وانفسای اغتشاش بعضیها که معنای ولایت و انتظار را نمیفهمند این چهار پاره را تقدیم به امام عصر ( عجل الله فرجه و روحی فداه ) می کنم :
ای خزان صبوری صد گل
چشم در راه فصل بهارت
میکشد آخرش عاشقت را
انتظار ، انتظار ، انتظارت
امر فرمودهای گرچه ، امّا
صبر کردن بدون تو سخت است
بودن اینجا در این وادی پرت
مهدی من ! بدون تو سخت است
میشود کم کمک بی نگاهت
سبزی خاطرم زرد آقا !
بی تو ماندن ؟! چه فکر عجیبی !
آه برگرد برگرد ، آقا !
تا کی اینگونه باید بمانم
همچنان محو خاموش ماندن
آه از این راه کی میرسی تو !؟
خستهام دیگر از گوش ماندن
مدتی میشود مردم شهر
پاک دیوانهام می شناسند
چونکه گفتم که گلهای مریم
عاشق عطر گلهای یاسند !
مردم شهر این روزها را
سخت سرگرم دنیای خویشند
بینشان مهربانی غریب است
راهیِ هیچ با پای خویشند
روزشان سرد و بیروح و تاریک
چشمشان مثل شب بیفروغ است
اشکشان واقعیت ندارد
عشق ورزیدنشان دروغ است
جای عطر خدا مردم شهر
عاشق ساز و آواز هستند
مهر و تسبیح و انگشتری را
مثل بت ، مثل بت می پرستند
مردم شهر آینده را نیز
مثل دیروز در پیش دارند
مردم شهر از بس شجاعند
بیم از سایه خویش دارند
عشق لفظی عجیب و غریب است
در هیاهوی این آدمکها
در هوی و هوس ریشه دارد
چشم و ابروی این آدمکها
در غیاب تو ای روح باران
آسمان خالی از ابر مانده ست
سهم گلها در این خار آباد
چیست ؟ چیزی بجز صبر مانده ست
آه برگرد برگرد آقا
عشق میمیرد از دوری تو
استخوانهای امید گاهی
درد می گیرد از دوری تو
ای رسول طلوع سپیده
ای نوید رهایی کجایی
هان برایت دلم تنگ تنگ است
زودتر کاش آقا بیایی
ارجمند
.: Weblog Themes By Pichak :.