به نام خداوند بخشنده مهربان
پریشان گویی دیگری را از من میشنوید تقدیم به ایتام :
شعر « وقتی اناری نیست ! »
وقتی اناری نیست ... دارا هم اگر باشی ...
یا غرقِ غم در خواب و رؤیا هم اگر باشی ...
: « من بعد از این لبخند خود را گم نخواهم کرد »
تصمیم دشواریست ، کبری هم اگر باشی ... !
طعم یتیمی پیش سارا طعم خوبی نیست
جای عروسک های سارا هم اگر باشی !
دنیا برایت مثل زندان است ... مخصوصاً
در حسرت لبخند بابا هم اگر باشی !
تنهایی تلخ یتیمان را نمی فهمی
تنهاترین تنهای تنها هم اگر باشی
جز دوری بابا برایشان ملالی نیست
از حالشان یک ذره جویا هم اگر باشی
این التماس چشمهایی مثل الماس است
باید بسوزی سنگ خارا هم اگر باشی
یک نصفه شمع و اینهمه پروانه !؟ ... نه سخت است
« گریه کن » و « لبخند زن » با هم اگر باشی
ای عشق ! من یک لحظه از رفتن نمیمانم
تا آخر این راه همراهم اگر باشی
با ابر یا بی ابر ... هان خورشید خورشید است
پنهان اگر گردی و پیدا هم اگر باشی
دست نوازش بر سر یک غنچه میارزد
آری ... نسیم خشک صحرا هم اگر باشی
چیزی بده چیزی بگیر این ساحل این هم تو !!
از خود گریزت نیست دریا هم اگر باشی !
روزی برای مرگ خود آواز خواهی خواند
با عشق و حسرت .... قوی زیبا هم اگر باشی
عاشق شدن که نیست کار هر کس و نا کس
یوسف نخواهد گر ... زلیخا هم اگر باشی ...
با اولین زخم تبر از دست خواهی رفت
یک عمر مثل سرو بر پا هم اگر باشی
شوخی ندارد با کسی این نیل ... عاقل باش
باید عصا برداشت موسی هم اگر باشی
خندید جنگل : « آی آتش ! ... روز مرگ من
با شعلههای خویش میخواهم اگر باشی
لطفی کنی و باقی از من هیچ نگذاری
بر تلّی از خاکستر ... اینجا هم اگر باشی
من هیچ از دست تو ناراحت نخواهم شد
بر مرگ من گرم تماشا هم اگر باشی ... »
گفتند تنها باش؛ از تن ها بلاخیزد
امّا بلا کم نیست تنها هم اگر باشی !
باید دلت خون باشد از داغ یتیم ... امّا
وقتی اناری نیست ... دارا هم اگر باشی ... !!
.: Weblog Themes By Pichak :.