من گله دارم ! - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من گله دارم !

به نام خدا

سلامٌ علیکم

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/09/17/13940917000388_PhotoL.jpg

من گله دارم ! ... من از خیلی ها گله دارم ! ... از پزشک ، از پرستار از نخ بخیه که گران است ... از اینکه چرا خانواده ای در ایران اسلامی هست که دفترچه بیمه ندارد ! ... از مخترع فتوشاپ! ... از ... از ... و از  اینکه چرا حقیقت و واقعیت آنگونه که هست منتشر نمی شود

از اینکه برخی مثل آب خوردن با آبروی دیگران بازی می کنند، برای مقاصدی قابل تأمل عکس جعلی می سازند و کلاغی را رنگ می کنند و به جای طاووس می فروشند و فریاد « آی بگیرید ! » سر می دهند !

بله ! ... حرفم امروز درباره خبر باز کردن بخیه  زیر چانه یک کودک ایرانی است !

چند سئوال :

آیا بیمارستان عمومی بوده و یا خصوصی !؟

آیا دکتر و پرستاری که  این روزها در رسانه های مختلف از آنان به عنوان یک جلّاد بی عاطفه یاد می شود تابع قانون آن بیمارستان بوده اند و یا خودسرانه این عمل را انجام داده اند ( باز کردن یک بخیه ! ) یعنی سود شخصی می برده اند !!؟

آیا حالا اگر عملی غیر انسانی صورت گرفته باید آنان را کشت و کلاً از دایره انسانیت بیرون رفته اند و هیچ عواطفی ندارند !!؟

یک داستان خیالی : روزی مادری دست کودکش را گرفت و به بیمارستانی برد و با پرداخت حق ویزیت ( آزاد ) در نوبت نشست و بعد از اینکه نوبتش شد رفت و زخم زیر چانه فرزندش را که چند میلی متر بود به دکتر عمومی نشان داد؛ طبق اظهار دکتر عمومی در خواست کرد زیر چانه کودکش را خم مورد نظر بهتر بود بخیه شود ( مثلاً یک یا دو بخیه ! ) مادر به اورژانس مراجعه کرد و قبل از پرسیدن مبلغ درمان ( با نرخ آزاد ) پرستار و دکتر اورژانس شروع کردند به انجام وظیفه . وسط های کارشان مادر سئوال کرد که مبلغ این عمل چقدر است و وقتی از میزان آن مطلع شد شروع کرد به داد و بیداد که « چه خبر است !؟ ... مگر کوه کنده اید و ... » پزشک اورژانس با آرامی به مادر گفت که کلاً ما در خصوص هزینه ها نقشی نداریم ربطی هم به ما ندارد ... مادر که ار کوره در رفته بود با عصبانیت ادامه داد « زخم به این کوچکی خوئش خوب می شود ... شما زحمت بکشید و بخیه را در بیاورید ... من نخواستم ! ... » هر قدر پزشک و پرستار اصرار کردند که خوب نیست و ... مادر قبول نکرد و آنان را محبور کرد بخیه را بکشند و بعد هم در حالی که غرولند می کرد بیمارسان را ترک کرد ... بعد از ده روز که از ماجرا گذشت ناگهان خبری در رسانه ها پیچید و عکسهایی دست به دست گشت ....
ادامه سئوال : آیا آبروی یک پزشک ایرانی در حالی که خیلی ها از اصل ماجرا خبر ندارند اینقدر بی ارزش است که به همین راحتی ریخته شود !؟ ... مسئولین محترم هم که برای واکردن گره و بی تقصیر نشان دادن خودشان توپ را کاملاً در زمین پزشک و پرستار شوت می کنند و ... ( شد آنچه شد ! )

لطفاً در داستان خیالی بالا پیدا کنید پرتقال فرئش را !!!!

توصیه :

پزشکان محترم لطفاً پس از این گوشی دستتان باشد ـ دندتان نرم چرا رفتید و پزشک شدید ! ـ هر کسی آمد و ادعا کرد که پول ندارد از جیب مبارک هزینه ها را می پردازید و برای خودتان شر نمی تراشید !!

پرستاران معزز هم ـ به ما چه شب تا صبح بیدار هستند و با هزار جور بیمار سرو کله می زنند ! ـ در همدستی با پزشکی که مجبور به همکاری با او هستید حواستان باشد که دست چکتان به همراهتان باشد تا از نان خوردن نیفتید و پاسگاه و دادگاه را تجربه نکنید

و سئوال آخر : حالا با این کارهایی که صورت گرفته زخم زیر چانه آن کودک التیام یافت !؟ ... بچه های آن پزشک و پرستار چه !؟ ... زخمی بر دلشان نشکفته !!؟

و من بزرگترین گله را از کسانی دارم که دهن بین هستند و به صرف نوشته شدن یک پیام در فضای مجازی چنان اطمینان می کنند که ناگهان می بینی هزاران پیامِ یک کلاغ چهل کلاغی ! تمام باغ ذهن مردم را فرا گرفته و آسمان اندیشه شان سیاه شده

من هنوز گله هایم تمام نشده ولی حوصله ای دیگر نیست !

یک دعا : ای کاش در مراحل مختلف زندگی، به قرآن پناه می بردیم و به آن عمل می کردیم ؛ آنجا که می فرماید : « لاتقفُ مالیسُ لک به علمٌ ان السّمعَ و البصرَ و الفواد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً »
و یا آنجا که می فرماید :
« یا ایّها الذینَ آمنوا ان جاءکم فاسقٌ بنبأ فتبیّنوا ... »
 

عکس واقعی آن پسر بچه را که دیدید

این هم دو عکس جعلی :

http://s1.picofile.com/file/8227282042/13940917000382_PhotoL.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8227282050/13940917000389_PhotoL.jpg

و سازندگان و منتشر کنندگان این عکس بگویند چه جوابی در پیشگاه خدا خواهند داد

راستی حالا با برخورد رسانه ای و قضایی و قضاوت سازی ،  آبروی این خانواده مثلاً نیازمند حفظ شد !؟




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 8:27 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

  • paper | سبزک | تبلیغات متنی