به نام خدا
غزل تقدیمی به امام رضا ( علیه آلاف التّهیّة و الثّناء )
در عشق خواهی سوخت از غم شاد اگر باشی
مثل نسیم از قید و بند آزاد اگر باشی
لبخند خواهی زد چو شمع و گریه خواهی کرد
در آب و آتش جامع اضداد اگر باشی
سنگ دلت چون موم، نرم نرم خواهد شد
یک لحظه جای پنجره فولاد اگر باشی
بگذار از سر قصه شیرین لیلی را
مجنون گنبد می شوی فرهاد اگر باشی !
باید از آن بالا بگیری عکس از گنبد
آری ... چه حالی میدهد پهباد اگر باشی !
اینجا ضمانت میشود از گرگ یا آهو
فرقی ندارد صید یا صیاد اگر باشی !
اینجا کسی سهمی ندارد هیچ از غربت
حتّی چو من از ناکجا آباد اگر باشی
یک لحظه خود را جای من بگذار می بینی
کی می کشی دست از حرم معتاد اگر باشی !!
آب حیات از ساق سقّا خانه میجوشد
مینوشی از آن ، خضر فرخزاد اگر باشی
بی پرده خواهی دید نور عشق را اینجا
حتّی عزیزم ! ... کور مادر زاد اگر باشی !!
اینجا کبوترها تو را زیر نظر دارند
حتّی میان صحن گوهرشاد اگر باشی !
با یک « علی موسی الرّضا » حل می شود مشکل
حتّی به محشر گیر در مرصاد اگر باشی !
هرگز از این در دست خالی برنخواهی گشت
هان در گدایی مثل من استاد اگر باشی !
اسمت میان عاشقانش ثبت خواهد شد
باب الرّضا ... زائر ... شب میلاد اگر باشی
هر کسی برا ی زیارت آقا مشرف شد ، این ابیات ناقابل را از طرف حقیر مقابل پنجره فولاد بخواند
حقیر : زین العابدین آذرارجمند لنگرودی
@simorghha
.: Weblog Themes By Pichak :.