به نام خدا
خویش را پیش تو رسوا بکنم یا نکنم !؟
پیش تو معرکه بر پا بکنم یا نکنم !؟
آنچنان محو تو هستم که گمانم تو منی
خویش را در تو تماشا بکنم یا نکنم !؟
هرچه کردم غم این راه به آخر نرسید
شک به پاهای خود آیا بکنم یا نکنم !؟
موج گفتند به من گرچه، ولی شک دارم
پشت یک لحظه به دریا بکنم یا نکنم !
شمع من ! شب پرهای مثل منت نیست ... بگو
که ز لبخند تو پروا بکنم یا نکنم !؟
مانده ام با همهی بی خودیم اینکه تو را
جان من ! از تو تمنّا بکنم یا نکنم !؟
ایستاده است غمت خیره به من مینگرد
درِ این سینه بر او وا بکنم یا نکنم !؟
عکس زیبای تو را تار چرا میبینم
آه بر آینه ها « ها » بکنم یا نکنم !؟
عقل منعم کند از عشق تو، ای دوست ... به او
اعتنا ، خویش بفرما بکنم یا نکنم !؟
تاریخ : سه شنبه 95/3/4 | 11:17 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.