به نام خدا
برای بزرگ دلاور گیلان میرزا کوچک خان:
به یادت سینه صحرا، دیده دریا می کند جنگل
گره از بندهای بغض خود وا می کند جنگل
ببین سطح زمین را ... با تمام پهنه صورت
برایت زیر باران گریه گویا می کند جنگل
درختان زیر پایت قطره قطره برگ میریزند
برایت مرثیه خوانی چه زیبا میکند جنگل
برای میزبانی کردن از فریاد سبز خود
میان برفها خود را مهیّا می کند جنگل
زمستان است گرچه، رد پایت گم نخواهد شد
در آغوشش تو را هر لحظه پیدا میکند جنگل
کنون در گوشه ای با خستگی افتاده ای بی سر
چه با حسرت تو را دارد تماشا می کند جنگل
ز اندوه تو باید چند برگی توشه بردارد
نمی دانم چرا این پا و آن پا می کند جنگل
برای آنکه برخیزی و برداری تفنگت را
میان دستهای زخمیت « ها » می کند جنگل
تاریخ : جمعه 96/9/24 | 9:7 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.