به نام خدا
فتنه !
دیروز
دهقان فداکار
پیراهنش را به یتیمی بخشید
و رخ در نقاب خاک کشید
مدتهای مدیدی است سوت قطاری در خواب پلی نمی پیچد
چوپان دروغگو
دیگر
با گرگها اُخت شده!
من نمی دانستم
برای گرم شدن باید
بانکها را به آتش کشید!
امّا کوکب خانم
دیگر پیر شده
چیزی که با خودش هر گز نمی گوید این است که « عبّاس یعنی دیگر بر نخواهد گشت »
امروز موضوع انشا این بود « از مفقودالاثر چه می دانید!؟ »
حسنک کجایی؟!
دیر وقت است
آن مرد هنوز نیامده!
باران هم با ما قهر است!
شالیها منتظرند
و دهقانها هم!
برنج
به رنج ما گریه می کند
و من فکر می کنم
همهاش تقصیر گناه است
و دروغ
دروغی که سیاستبازان آن را مثل آدامس نشخوار می کنند
و بوی تعفنش در دهان هر کسی که از ننه اش قهر کرده است میپیچد
و فرقی با تفاوت ندارد
سیگار فروش باشی یا بغال ... باید در باره نرخ تورم اظهار نظر کنی
و باید
ماسک به دهان بزنی تا هوای آلوده اطرافت مخت را شست و شو ندهد
فتنه ای در راه است !؟
نه
فتنه خیلی وقت است رسیده و اطراق کرده
صحّت خواب !!!
.: Weblog Themes By Pichak :.