بسم الله الرّحمن الرّحیم
آدم درد را به که بگوید !؟
گاهی برخی دردها هستند که به « شخص » برمیگردند و فرد خاصی از چیز خاصی ـ حالا جسمی، روحی و روانی، مادی و ... ـ رنج می برد که به دنبال رفع و بر طرف کردن آن میرود ( و البته برخی هم نمی روند !)
گاهی برخی از دردها عده خاصی ( مثلاً خانواده و یا فامیل ) را درگیر میکنند ( از آوردن مصادیق میگذرم )
امّا گاهی برخی از دردها به جامعه و آحاد اعضای آن برمیگردد و آینده آن را تباه میکند و گاهی از همین نوع درد، دردی است که کسی حسّش هم نمیکند و فریادی نمیزند و برای رفع و رجوع آن کاری هم قرار نیست انجام شود
از این نوع دردها یکیش خوره ای است که در نظام آموزشی و اموزش و پرورش ما افتاده
دولت که صفت تدبیر و امید را هم با یدک کش به دنبال خود میکشد فقط و فقط به دنبال کم کردن تعداد نان خور و کوچک کردن نان است !!
به ادارات آموزش و پرورش ابلاغ شده که تا حد ممکن، ساعت اضافه کار به هیچ کس داده نشود اگرچه شده معلم ریاضی برود و پیام آسمانی درس دهد در همین راستا تمام معهاونان و مدیران باید ساعاتی از تدریس را به عهده بگیرند اگرچه با رشته تخصیلی آنان مطابق نباشد ( امسال تا دوازده ساعت رسیده ! یعنی مدیر و ناظم محترم در پنج روز کاری مدرسه ( مثلاً دبیرستان اول ) 12 ساعت تدریس داشته باشند ) همکار مدیری دارم که رشنه تحصیلیش دینی و عربی است و باید 12 ساعت دینی و یا قرآن و یا عربی درس دهد
در تصمیم گیریی که چند سال پیش در آموزش و پرورش اتفاق افتاد ( به اصل آن کار ندارم و از نقد آن میگذرم ـ که مثلاً بدون آماده کردن زیرساختهای آموزش پیشرفته از معلم میخواهند روش تدریسی که در آموزش و پرورشهای برخی کشورهای غربی است را پیاده کند ـ ) روش تدریسها به همراه شکل کتابها بسیار تغییر کرد و کلاسهای ضمن خدمت زیادی گذاشته شد که معلّمها با چگونگی فرایند تدریس این کتب جدید آشنا شوند، مخصوصاً با تغییر پایه های تدریس که ابتدایی شش کلاس شد و ... حالا مدیری را در نظر بگیرید که 20 سال است مدیریت کرده و خبری از تعویض کتابها ندارد و کلاسی هم ننشسته و دوره ضمن خدمتی هم ندیده و از او میخواهند مثلاً عربی پایه نهم را تدریس کند خوب کور هم ببیند می فهمد که این وسط ضرر را دانش آموزان میکنند
از طرف دیگر فرض کنید این مدیر محترم در حال تدریس است که تلفن دفتر به صدا در میآید و یا اولیای یکی از دانش اموزان ( یا چند تا با هم ! ) برای پیگیری مسائل درسی و یا اخلاقی فرزندشان به مدرسه مراجعه کرده اند، وسط ضرب زیدٌ باید بچه ها صبر کنند مدیر برود و برگردد ( این رفتن و برگشتن چقدر هم طول می کشد با کرام الکاتبین است )
و یا اصلاً اینها هیچ، بعد از تمام شدن مراسم صبح گاه تا سر و سامان یافتن همه کلاسها و سر کلاس رفتن همه معلمها چقدر زمان نیاز هست !؟ خوب مدیر اگر معلّم باشد باید در اولین لحظات شروع کلاس در کلاس حاضر شود و اگر بخواهد به کار مدیریتی خودش بپردازد کلاسی که آن روز باید در ان تدریس کند چه میشود !؟ حالا با سر و صدا و بی نظمی این کلاس که مخلّ شروع شدن درست کلاسهای مجاور میشود کار نداریم؛ تاوان دقایقی که معلم ( مدیر محترم ) سر کلاس نیست را چه کسی می دهد ( روزی پنج دقیقه در طول سال چند دقیقه میشود !؟ )
من دو سال دیگر به جرگه بازنشستگان خواهم پیوست و در بسیاری از سالهای تدریسم با خودم فکر میکردم : یعنی کسانی که برای آموزش و پرورش تصمیم میگیرند از چه نوع و جنسی هستند آیا فرهنگی هستند!؟ آیا تا حالا دو ساعت درس دادهاند و کلاً تا حالا پا در کلاسی گذاشته اند !؟ آینده این دانش اموزان فلک زده که الآن گرمشان است و ـ بلا نسبت خیلی هایشان ـ خیلیهایشان اصلاً برایشان مهم نیست در کلاس چه گفته شود و چه گفته نشود و چه بسا اگر هیچ گاه هم معلّمی سر کلاس نیاید ککشان هم نمی گزد هیچ، که خوشحال هم میشوند چه میشود !!؟
پارسال در مدرسه ای 6 ساعت دینی و عربی و قرآن برداشته بودم مدیر محترم زنگ زد و درخواست کرد همه ساعات را عربی درس دهم از علّت پرسیدم گفت : "معلم مازادی در ریاضی داشتند که فرستاده اند دینی و عربی درس دهد و با خودم گفتم که عربی درس پایه است اگر دانش آموز، آن را نفهمد در آینده مشکل پیدا میکند !! " ( باز باید به این مدیر آفرین گفت که فکر آینده دانش آموزان است )
ولی سئوال : ورزش ، هنر، قرآن، سبک زندگی، آمادگی دفاعی و امثال آنها درس نیستند ( و تخصص نمی خواهند !؟ ) که مدیر مجبور است گاهی بدون اینکه در انها مهارتی داشته باشد آن را تدریس کند !!؟
یاد مرحوم شریعتی افتادم و اسم یکی از کتابهایش « پدر، مادر! ما متهمیم !! »
آی وزیر، وکیل ، نماینده، مدیر آموزش و پرورش استان و رئیس و ... الخ ! شما متهمید اگر آینده این بچه ها برایتان مهم است این چه سیاستی است !!
آخر نوشت : شاید کتاب موخوره عزیز نستین ( نویسنده ترک ) را خوانده باشید ( که مهران مدیری در مرد هزار چهره، آنجا که فرد مورد نظر لیست خرید را به عنوان شعر میخواند را از آن کتاب برداشت کرده )
در قسمتی از داستان میخوانیم : عده ای در حال انتشار کتابی هستند که وعده کرده اند فلان تاریخ در کتابفروشی ها باشد و به دست مردم برسد؛ سخت مشغول حروفچینی هستند ( چون موعد فرداست ) که حرف « ب » ( مثلاً ) تمام میشود وقتی از صاحب انتشاراتی تقاضای حرف « ب » میکنند به آنها میگوید جای آن « پ » بگذارند !! و در جواب تعجّب آنها میگوید : " چه اهمیتی دارد، کسی که این کتاب را نمی خواند حالا جای «ب » « پ » باشد !!" ... و آنها بعد وقتی حرف واو کم میاید جایش کاف میگذارند و ... الی آخر !!
یک ضرب المثل چینی می گوید : " اگر فقط چکش داشته باشی همه چیز را به شکل میخ میبینی " و من مانده ام در دست تصمیم گیران دولتی نظام اموزش و پرورش ما چه چکشی است
و نمی دانم چه موخوره ای در نظام آموزش و پرورش ما افتاده که هدف تنها و تنها این است که ساعات تدریس پر شوند و هیچ اضافه کاریی داده نشود همین .
.: Weblog Themes By Pichak :.