به نام خدا
قهر هستیم من و قلب سیاهم با هم
گاه بیگانه شوند آینه ها هم با هم
چیست گل معجزه گر نیست ... که با هم جمعند
رنگ و بو با هم و تصویر و صدا هم با هم !!
باد افتاد در آن زلف و پریشانم کرد
باز لرزید دل و دست و نگاهم با هم
مثل خرما و خدا، عقل و دل از هم دورند
این دو را بر سر آنم که بخواهم با هم
عاشقم ... عاشق و حیران شده وصل و فراق
شده در سینه من این دو فراهم با هم
گفت سیب آدم و خندید و بر او می خندند
عالم و آدم و ابلیس و خدا هم با هم
من و دل سوی جنون سخت جدا می رفتیم
عشق فریاد برآورد که : با هم با هم !!
شده ام مات فروغ رخ کافر کیشی
که فرو ریخته ارکان سپاهم باهم
بزم خوبیست غم و رنج چه خوش می رقصند
ای دل! ای دیده! برقصید شما هم با هم!!
#زین_العابدین_آذرارجمند_لنگرودی
تاریخ : دوشنبه 98/10/30 | 4:24 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.