بسم الله الرّحمن الرّحیم
خلوتیان ملکوت
شرح مختصر یکی از ابیات حافظ و ربط آن با امام حسین ( علیه السلام )
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت به تماشای تو غوغای قیامت بر خاست (1)
معنی بیت : با دیدن حالات تو که سرشار از عشق و جذبه بود ؛ فرشتگان آه و حسرت سر دادند .
طبق بعضی از احادیث ، ملائکة آسمان برای یاری امام حسین ( علیه السلام ) آمده بودند که امام اجازه ندادند . و همچنین روایات زیادی از وجود ملائکه در کنار تربت پاک امام حسین ( علیه السلام ) حکایت دارد مثلاً : از امام صادق ( علیه السلام ) نقل است که فرمود : خداوند هفتاد هزار فرشتة ژولیده موی غبار آلود را بر قبر امام حسین ( علیه السلام ) گمارده است که هر روز بر او صلوات میفرستند و برای کسانی که به زیارت او میآیند دعا میکنند و میگویند : پروردگارا ! اینان زائران امام حسین ( علیه السلام ) هستند برای آنان این کار را انجام بده و آن کار را انجام نده ! » (2) همچنین از امام صادق ( علیه السلام ) نقل است که فرمود : « هرگاه ابا عبد الله ( علیه السلام ) را زیارت کردید سکوت را رعایت کنید مگر برای خیر ؛ بدرستیکه ملائکة حفظة شب و روز در نزد ملائکهای که در حائرند و مصافحه میکنند با ایشان ؛ ملائکهای که در حائرند به آنان جواب نمیدهند از شدّت گریستن ؛ و پیوسته مشغول گریه و زاری هستند مگر وقت زوال خورشید ( ظهر ) و وقت طلوع فجر فجر که در این دو وقت ساکت میشوند پس ملائکة حفظه منتظر میشوند تا ظهر شود و تا فجر ظاهر شود که در این دو وقت با ایشان صحبت نمایند و آنان (ملائکة حفظه ) چیزهایی از امر آسمان میپرسند ؛ و امّا بین این دو وقت ، ملائکة حائر صحبت نمیکنند و از دعا و گریستن آرام نمیگیرند (3) و نیز از آن حضرت روایت شده که : « خداوند چهار هزار فرشته به صورت ژولیده مو و غبار آلود به شکل عزاداران و مصیبت زدگان ، بر قبر امام حسین ( علیه السلام ) موکّل کرده است که بر آن حضرت میگریند از طلوع صبح تا ظهر و چون ظهر میشود چهار هزار فرشته فرود میآیند و آن چهار هزار فرشته بالا میروند پس پیوسته گریه میکنند تا طلوع صبح (4) و نقل است که حوریان بهشت چون میبینند که یکی از ملائک برای کاری ، بر زمین میآید از او التماس میکنند که برای ما تسبیح و تربت امام حسین ( علیه السلام ) به عنوان هدیه بیاور . (5)
در بیت « مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت ... » از فرشتهها به « خلوتیان ملکوت » تعبیر شده است و از « گذشتن » میتوان « مردن » و با ادبتر بگوییم « شهادت » استنباط کرد . شاید جملة « فلانی درگذشت » را بسیار شنیده باشید . « مست گذشتن » میتواند به معنای « عاشقانه از همه چیز دست شستن » باشد که مولی العارفین و سر سلسلة عاشقان ، امام حسین ( علیه السلام ) اینگونه از همه چیز گذشت ! (6)
نکتة قابل عرضی که میماند این است که طبق حدیثی از امام صادق ( علیه السلام ) وقتی امام حسین ( علیه السلام ) از مکه به سوی عراق حرکت کرد لشکرهایی از ملائکه و جنّ در حالیکه سلاحهای جنگی در دست داشتند به خدمت آن حضرت آمدند و عرضه داشتند که ما مطیعیم ، هر فرمانی که صادر بفرمایید انجام میدهیم ؛ آن حضرت فرمود که من به شما حاجت ندارم (7) و میتوان تصور کرد که این لشکریان مخفی از دیده ، شاهد جانفشانی امام حسین ( علیه السلام ) در روز عاشورا بودند و در این حسرت میسوختند که اجازة نبرد با دشمنان آن حضرت را ندارند ؛ اینجا بود که به قول حافظ از آنان غوغای قیامت برخاست !
1- غزل 21 ، بیت 6
2- شیخ صدوق ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، نشر اخلاق ، چاپ چهارم ، زمستان 1379 ، صفحة 187 ، حدیث 16
3- شیخ عباس قمی ـ مفاتیح الجنان ، چاپ عترت ، چاپ دوم ، 1382 ، صفحة 825
4- همان
5- همان ، صفحة 920
6- حافظ در جایی دیگر میفرماید :
« من از آن دم که وضو ساختم از چشمة عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست » ( غزل 24 ، بیت 2 ) و این بیت مؤید این است که عاشق ، پاکباز است و از همه چیز خود در راه معشوق میگذرد و شاید بتوان گفت که امام حسین ( علیه السلام ) بهتربن الگوی عاشقان صادق ، در نشان دادن حقیقت عشق است .
7- آیت الله دستغیب ، عبد الحسین ـ سید الشّهداء ، انتشارات فقیه ، 1357 ، صفحة 59 ( علت اینکه امام فرمودند که به شما احتیاج ندارم این بود که خود آن حضرت اگر اراده میفرمودند میتوانستند با قدرت الهی خویش و از راه غیر عادی تمام دشمنان خویش را از بین ببرند و قدرت ایشان به انوان امام از ملائکه و جنّ کمتر نبود امّا میخواستند امور را از راه عادی انجام دهند تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
شرح یک بیت حافظ
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها (*)
معنی بیت : اگر پیر مغان که از صحت و سقم راهها با خبر است از تو خواست که سجاده را با خون رنگین کنی ( که به ظاهر اشتباه است ) آن را انجام بده زیرا همیشه حق به پیر مغان است چرا که راه را از بیراهه می شناسد
با توجه به اینکه « مغ » به روحانیان آئین زرتشتی گفته میشود(1)« پیر مغان » میتواند مهمترین شخصیت در بین « مغ » ها باشد . این ترکیب بیست و چهار بار در غزلیات حافظ تکرار شده است . حافظ از ازل ، حلقة عاشقی پیر مغان را در گوش دارد (2) بیش از چهل سال از عمر خود ( تقرییاً تمام عمر پس از سن تکلیف ) رابه او ارادت ورزیده است (3) و تصمیم دارد که تمام عمر را اینگونه باشد (4) و ترک خدمت او نکند (5) مرشد (6) و پناهگاه اوست (7) مشکل به دست او حل میشود (8) باید از او مدد جست (9) واژههایی مانند « نیکی » (10) « همت » (11) « دولت » (12) گشایش (13) « معنی » (14) را باید از درگاه او چشم داشت . و مانند بعضی به ظاهر سالکان ، نباید او را آزرد (15) و ورد صبح و شام عاشق صادق ، دعای پیر مغان است (16) و سخن پیر مغان را باید با گوش هوش شنید(17) چارة کار به دست پیر مغان است (18) اوست که به گفته عمل میکند (19) و با عنایت خویش مرید را ازجهل میرهاند (20)با توصیفاتی که از پیر مغان آوردیم اولین شخصیتی که در اسلام میتوان به او لقب پیر مغان داد ، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) است و پس از ایشان بالتبع ، معصومین ( علیهم السلام ) . حال چرا از بین چهارده معصوم مخصوصاً اولین ایشان ، از این بین امام حسین ( علیه السلام ) را نام بردیم ؟
آری حجت موجة ما (21) اشاراتیست که در بیت « به می سجاده رنگین کن ... » وجود دارد ؛ در این بیت حرف از « پیر مغان » است و « رنگین کردن سجّاده » با « می » . میدانیم که « می » سرخ است و خون هم سرخ است . در این بیت میتوان گفت که از « سجّاده » نماز اراده شده است (22) . با این توضیحات ( که از آن ریخته شدن خون در نماز برداشت میشود ) یاد نماز ظهر عاشورای امام حسین ( علیه السلام ) میافتیم که در بحبوحة جنگ و در مقابل دشمن اقامه شد و در این نماز شهید و زخمی نیز در راه خدا نثار شد .
آری اگرچه در وضعی که امام و یاران با وفایش بودند ، از نظر عقلا نماز خواندن کار سنجیدهای نبود و به قول معروف با معادلات مربوط به جنگ و دفاع ، جور در نمیآمد امّا امروز میفهمیم که کاری درستتر از این کار ـ نماز ظهر عاشورا ـ در آن زمان وجود نداشت .
در زیارت نامة امام حسین ( علیه السلام ) میخوانیم که « اشهدُ انَّک قد اَقمتَ الصلوه و ءاتیتَ الذَّکوه و اَمَرْتَ بِالْمعروفِ و نهیْتَ عنِ الْمنکر » (23) و چه زیبا گفتهاند که « در عشق دو رکعت نماز است که وضوی آن درست نیاید الّا به خون » (24)
کلمة « سالک » یعنی رونده ، راهرو ( در مسیر فکری و معنوی ) . به گفتة دکتر حسن انوری : « پیر مغان در ادب عرفانی ، نماد کسی است که در سلوک ، به حق راه جسته است و در اصطلاح سالکان ، به نام پیر ، مرشد و انسان کامل از او نام برده میشود » (25)
در دیوان حافظ، با توجه به کلماتی مانند : پیر (26) ، پیر دانا (27) ، پیر طریقت (28) ، پیر میخانه (29) پیر میکده (30) ، پیر گلرنگ (31) ، پیر خرد (32) ، پیر صحبت (33) ، پیر سالک عشق (34) ، پیر مناجات (35) ، پیر پیمانه کش (36) ، پیر صاحب فن (37) ، پیر می فروش (38) ، و کلماتی از این دست میتوان « پیر مغان » را بیشتر درک کرد .
پانوشتها :
*- دیوان حافظ ؛ غزل 1 ، بیت 4
1- باید توجه داشت که در شعر آنهم شعر حافظ ، کلمات به معنای ظاهریشان نیست مثلاً در مورد « مغ » که به روحانی زرتشتی گفته میشود به معنای مطلق روحانی ( و یا معصوم ) اطلاق میشود .
2- حلقة پیر مغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود ( غزل 205 ، بیت 2 )
3- چل سال بیش رفت که من لاف میزنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم ( غزل 343 ، بیت اول )
4- تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود ( غزل 205 ، بیت اول )
5- به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت چرا که مصلحت خود در آن نمیبینم ( غزل 358 ، بیت 2 )
6- گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت در هیچ سری نیست که بویی ز خدا نیست ( غزل 69 ، بیت 9 )
7- و گر کمین بگشاید غمی ز گوشة دل حریم درگه پیر مغان پناهت بس ( غزل 269 ، بیت 3 )
8- مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تأیید نظر حل معما میکرد ( غزل 142 ، بیت 3 )
9- گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود ( غزل 208 ، بیت 5 )
10-نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود ( غزل 203 ، بیت 2 )
11- در این غوغا که کس کس را نپرسد من از پیر مغان همت پذیرم ( غزل 332 ، بیت 8 )
12- حافظ جناب پیر مغان جای دولت است من ترک خاکبوسی این در نمیکنم ( غزل 353 ، بیت 7 )
13- از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت در آن سرا و گشایش در آن در است ( غزل 39 ، بیت 4 )
14- آنروز بر دلم در معنی گشوده شد کز ساکنان درگه پیر مغان شدم ( غزل 321 ، بیت 6 )
15- تشویش وقت پیر مغان میدهند باز این سالکان نگر که چه با پیر میکنند ( غزل 200 ، بیت 6 )
16- منم که گوشة میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است ( غزل 53 ، بیت اول )
17- من که خواهم که ننوشم مگر از راوق خم چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم ( غزل 340 ، بیت 8 )
18- گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید کدام در بزنم چاره از کجا جویم ( غزل 379 ، بیت 4 )
19- مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد ( غزل 145 ، بیت 7 )
20- بندة پیر مغانم که ز جهلم برهاند پیر ما هرچه کند عین عنایت باشد ( غزل 158 ، بیت 6 )
21- بر گرفته ازبیت : به رغم مدعیانی مه منع عشق کنند جمال چهرة تو حجت موجه ماست ( غزل 23 ، بیت2 )
22- از اقسام دلالت ، دلالت وضعی است که از اقسام آنهم دلالت لفظی است و از اقسام آن یکی دلالت تضمنی یعنی دلالت لفظ بر قسمتی از معنای موضوعٌ له است مانند دلالت سجاده که جزئی از نماز است به نماز .
نک : شیروانی ، علی ـ تحریر منطق ، انتشارات دارالعلم ، چاپ اول ، 1378 ، صفحة 49
23- شیخ عباس قمی ـ مفاتح الجنان ، زیارت مطلقة امام حسین ( علیه السلام ) ، صفحة 835 ( این فراز در بعضی از زیارات دیگر هم آمده است )
24- گفتة حسین حلاج : به قول حافظ: خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد به آب دیدة و خون جگر طهارت کرد ( غزل 132 ، بیت 3 )
25- دکتر حسن انوری ـ صدای سخن عشق ، صفحة 35
26- درِ سرای مغان رفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده ( غزل 421 ، بیت اول )
27- نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دانند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را ( غزل 3 ، بیت 7 )
28- نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است ( غزل 37 ، بیت 6 )
29- پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش که مگو حال دل سوخته با خامی چند ( غزل 182 ، بیت 8 )
30- دو بار این ترکیب در غزلیات حافظ آمده است مثلاً :
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن ( غزل 393 ، بیت 3 )
31- پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود ( غزل 203 ، بیت 8 )
32- دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود ( غزل 270 ، بیت 3 )
33- نخست موعظه پیر صحبت این حرف است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید ( غزل 244 ، بیت 6 )
34- چو پیر سالک عشقت به می حوالت کرد بنوش و منتظر رحمت خدا میباش ( غزل 274 ، بیت 3 )
35- تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم ( غزل 373 ، بیت 3 )
36- پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان ( غزل 387 ، بیت 6 )
37- حریث صحبت خوبان وجام باده بگو به قول حافظ و فتوای پیر صاحب فن ( غزل 388 ، بیت 7 )
38- « پیر می فروش » ( و میفروش بدون اضافه شدن به پیر ) و باده فروش ، 24 مرتبه ( به صورت مفرد و جمع ـ میفروش ، می فروشان ـ ) در غزلیات حافظ بکار برده شده است :
گر می فروش حاجت رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند ( غزل 186 ، بیت اول )
.: Weblog Themes By Pichak :.