بسمِ الله الرّحمن الرّحیم چون امکان ارسال مطالب این مقاله در یک صفحه ممکن نبود ، آن را در دو بخش آوره ام
از حضرت علی ( علیه ا لسلام ) روایت شده که فرمود : جهنم هفت در دارد که طبقه طبقه است ، در این حال حضرت دستهای خود را روی هم گذاشت و فرمود : اینطور ! ـ امّا ، خداوند هر یک از بهشتها را در عرض یکدیگر قرار داده است ، ولی دوزخ را به طبقاتی تقسیم نموده و هر طبقه را بالای طبقه دیگر گذاشته است .
پایینترین طبقةآن جهنم است ، و بالای آن لظی و بالای آن حطمه و بالای آن سقر و بالای آن جحیم و بالای آن سعیر و بالایآن هاویه . (1)
در « تفسیر علی بن ابراهیم » ،آمده است : از هر دری اهل یک امت وارد می شوند (2) . و در روایت ابوالجارود (3) ، حضرت امام باقر( علیه ا لسلام ) در تفسیر این آیه شریفه میفرماید : به من اینگونه رسیده است و خدا داناتر است ، که خداوند برای جهنم هفت دَرَک قرار داده است :
درک اول دوزخ ، « جحیم » است که اهل آن بر روی سنگی ایستادهاند که از شدّت حرارت آن ، مغزهایشان ، پیوسته در حال جوشش است ( مانند محتویات یک دیگ ) .
در قرآن کریم در25 مورد از دوزخ به « جحیم » یاد شده است ، مثلاّ این آیه : « فَاَمّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاهَ الدُّنیا فَاِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمأوی » (4)
یعنی : اما کسی که طغیان کرد وزندگی دنیا را برآخرت ترجیح داد ، جایگاه او « جحیم » است
به گفته راغب در مفردات ، واژه جحیم از ماده جَحْمْ ، به معنای شدت برافروختن آتش است (5) ولی در« صحاح اللغه » به آتش عظیم که طبعاً با شدت حرارت و ا لتهاب همراه است ، معنا شده است .
درک دوم لظی است ؛ آتش شعلهوری که جوارح ، دست و پا و ... را میسوزاند ، وپوست رامیکند ؛ خداوند در قرآن کریم ، پس از اشاره به حال مجرمانی که در قیامت ، دوست دارند همسر و برادر و فرزندان وعشیره و قبیله خود وآنچه که درزمین ( در زندگی خویش ) مالک بودند را برای نجات خویش قربانی کنند تا از آتش جهنم رهایی یابند ؛ می فرماید :
کَلّا اِنَّها لَظی ، نَزّاعَه لِلشَّوی تَدْعُوا مَنْ اَدْبَرَ وَ تَولّی ، وَ جَمَعَ فَاَوْعی (6)
یعنی : اینچنین نیست که آنها می پندارند (که بتوانند با فدیه دادن از آتش برهند ) ، بلکه آن ، لظی ( آتش سوزان ) است ؛ پوست را میکند و کسانی را که به فرمان خدا پشت کرده اند به سوی خود فرامیخواند وآنان که مالها را جمع آوری کردند ( بدون آنکه حقِ مستحقان را بدهند) را به سوی خود میکشد .
واژة « لظی » در قرآن کریم تنها یک بارآنهم در سوره معارج آمده است . (7)
درک سومِ دوزخ ، سقر (8) است که حرارت آن ، ( هیچ یک از دوزخیان را ) نه باقی میگذارد ، نه رها میکند ، بلکه همه را میسوزاند ، و با حرارت خود ، پوست بدن جهنمیان را داغ میکند و تغییرمیدهد .
« سقر » از ماده « سَقْر » ( به معنای دگرگون گشتن وذوب شدن بر اثر تابش آفتاب ) گرفته شدهاست .
« سَأُصْلِیهِ سَقَر وَ ما اَدْراکَ ماسَقَر، لا تُبْقی وَ لاتَذَر ، لَوّاحَهً لِلْبَشَر » (9)
یعنی : ( آن متکبر معاند ) در سقر انداخته خواهد شد و توچه میدانی سقرچیست ، آتشی است که نه بر جای میگذارد و نه رهایش میکند.
اوصافی که در آیات فوق در باره شدت عذاب در« سقر » ذکر شده ، میرساند که : پوست تن را بکلی دگرگون می سازد و چیزی از آن را به حال خود باقی نمیگذارد .
در « تفسیر علی ابن ابراهیم » از حضرت صادق ( ع) آمده است که : « اِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوادِیاً لِلْمُتَکَبِّرین یُقالُ لَهُ سَقَرُ ، شَکا اِلَی اللهِ شدَّهَ حَرِّه ، وَ سَأَلَهُ اَنْ یَتَنَفَّسَ ، فَاَذِنَ لَهُ ، فَتَنَفَّسَ فَاحْرَقَ جَهَنَّم » (10)
یعنی : در جهنم وادی و بیابانی برای متکبران است که به آن سقر گویند ، به قدری گرم است که از شدت حرارت خود ، به خداوند شکایت کرد و از اوخواست که اجازه دهد تنفسی کند ، و خداوند اجازه داد ، و از تنفس آن ، جهنم آتش گرفت.
البته شاید سئوالی پیش بیاید که آتش همین دنیا نیز چیزی از شیئی را که درآن افتاه باقی نمیگذارد و آن را از بین میبرد پس چه چیزی آتش جهنم ( سقر) را از آتش دنیا متمایز میکند ؟
جواب این سئوال در تفسیر المیزان (جلد 25 صفحة 233 ) در توضیح آیة « لا تبقی ولا تذر » اینگونه داده شده است : « نه ، چیزی را باقی میگذارد و نه رها میسازد » این جمله ممکن است اشاره به این باشد کهآتش دوزخ برخلاف آتش دنیا ، که گاه در نقطهای از بدن اثرمیکند و نقطة دیگر سالم میماند ، وگاه در جسم اثرمیگذارد و روح ، ازآن در امان میباشد ؛ آتشیاست فراگیر که تمامی وجود انسان را در بر گرفته ، هیچ چیز را رها نمیکند . »
در تفسیر المیزان در توضیح همین آیه آمده است :
« در جمله ، ( لا تُبقی ولا تذر) چون نفی ، به صورت مطلق آمده است و قید نکرده که چه چیری را باقی نمیگذارد و رها نمیکند ؛ اقتضا دارد که مراد این باشد که سقر ، نه تنها احدی از آنان که در آن میافتند را ، از قلم نمیاندازد و همه را میسوزاند ، بلکه در مورد هر فرد ، تمام اجزایش ( اعم از جسم و روح ) را در بر می گیرد ؛ برخلاف آتش دنیا که چه بسا برخی از آنچه در آن افتاده است را نسوزاند و یا شامل قسمتی از جسم نشود ( و یا مثلاً جسم را بسوزاند و روح را نسوزاند ) .
شاید مراد از این آیه این باشد که احدی را زنده نمیگذارد و احدی را نمیمیراند در این صورت در معنای آیة زیر خواهد بود که میفرماید : « الذی یصلی النار الکبری ، ثمّ لایموت فیها و لا یحیی » بعضی هم گفتهاند معنای جملة لا تبقی و لا تذر ، این است که : سقر چیزی که در آن بیفتد را باقی نمیگذارد مگر آنکه هلاکش میکند ، وقتی هلاک شد به همان حال هم ، رهایش نمیکند بلکه دوباره زندهاش میکند تا باز شکنجه شود (11)
درک چهارم « حطمه » است . در قرآن کریم 2 بار به واژة « حطمه » برمیخوریم (درسوره همزه ) ، خداوند وقتی می خواهد وضع کسانی که عیب جو و غیبت کننده و حریص به جمع آوری مال هستند را بیان کند ، میفرماید : « کَلّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمه ، وَ ما اَدراکَ مَا الْحُطَمه ، نارُ اللهِ الْموقَده ، اَلَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأفْئِده » (12)
یعنی : ( کسانی که مردم را در حضور و در غیابشان ، اذیت میکنند ومال جمع می نمایند و منتظر بیچارگی مردم هستند ، و خیال میکنند که برای همیشه در دنیا خواهند ماند ) چنین نیست ، ( این افعال زشت موجب می شود که) آنها را در حطمه میاندازند ( ای پیامبر ) تو چه میدانی حطمه چه جایی است ؟! حطمه آتشی است که خداوند ، بر افروخته است ، آتشی که از دل ها سر میکشد .
« حطمه » که به گفته « مجمع ا لبحرین » نامی از نام های دوزخ (13) و صیغه مبالغه از ماده حَطْم به معنای درهم شکستن است (14) ( بعضی آنرا به معنای در هم شکستن اشیاء خشک دانسته اند) ، لذا به سال های قحطی ، حُطْمَه (که به فتح حاء نیز آمده است ) گفته میشود . بنابراین ممکن است نام گذاری این طبقة دوزخ ، به عنوان « حطمه » به خاطر آن باشد که آتش سوزانش ، همه چیز را در هم می شکند و متلاشی می سازد که شراره هایی ازآن بلند میشود که هر کدام به اندازه یک شتر است ، و رنگ آن شرارهها مانند رنگ شتران زرد رنگ است . (15) هرکس درآن آتش بیفتد چنان او را خرد میکند که مانند سرمه نرم میشود . و چون « روح انسان » از بین نمیرود ، هرچه جسم او مانند سرمه ، خرد و نرم شود ، دوباره بصورت اولیهاش بر میگردد . (16)
ادامه در بخش دوم
پاورقی ها :
1- شیخ طوسی ـ مجمع البیان ، طبع صیدا ، جلد 3 ، صفحة 338
2- قمی ، علی بن ابراهیم ـ تفسیر ، صفحة351
3- از اینجا تا آخر بحث طبقات جهنم ، همین روایت ، با اضافات وتوضیحاتی نقل میشود
4- سوره نازعات ـ آیه 37 تا 39
5- راغب ـ مفردات ، صفحة 86
6- سورة معارج آیات 15 تا 18
7- « لظی » معرفه و به معنای جهنم است ؛ اما « اللظی » ( با « ال » ) هم به معنای مصدری وهم بهمعنای نفس آتش ویا شعلة آن ، استعمال میشود .
8- سقر به سبب علم بودن و تأنیث ، غیر منصرف و به معنای دوزخ است ، سَقْر - به فتحه اول و سکون دوم - به معنای تابش خورشید و تأثیر آتش است به طوری که صورت را بسوزاند و مغز را به جهت گرما و حرارت ، آزار رساند
9- سوره مدثر آیه 26 تا 29
10- تفسیر قمی ، صفحة 579 ( شیخ کلینی این روایت را با همین سند ، در صفحة 310 از جلد 2 اصول کافی ، و شیخ صدوق در صفحة 14 « عقاب الاعمال » از محمدبن حسن 000 از ابن بکر ، از حضرت صادق علیه السلام آورده است . )
11- ( علامه طباطبایی ، سید محمد حسین ـ ترجمة تفسیر المیزان ، جلد 20 ، صفحة 277 و 278 ، با تلخیص )
12- سوره همزه ـ آیات 4 الی 7
13- الطریحی النجفی ، فخرالدین ـ مجمع البحرین ، باب کلمات شروع شده با حاء
14- مفردات راغب ، صفحة 122
15- سوره مرسلات آیه 32 و33
16- بحار الانوار ـ جلد 8 ، صفحة 289 ، بخشی از حدیث 27
.: Weblog Themes By Pichak :.