غزل انتظار - شین مثل شعور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزل : الوعده وفا !

 

بسم ربّ الانتظار 

 

 


پایان « تو » به انتظار دادی ای عشق !
گل آوردی به خار دادی ای عشق !
صحن دل ما کجا قدوم تو کجا؟!
قربان تو ! ... افتخار دادی ای عشق !
غم را بردی ، دلی ز شادی سرشار
در سینه‌ی ما قرار دادی ای عشق !
گفتی جمعه ! ... نگفتی !؟الوعده وفا!
قولیست که چند بار دادی ای عشق !
اندیشه‌ی شاخه ها ترک خورد ، شکفت
وقتی قول بهار دادی ای عشق!

ادامه را خواهم ساخت ان شاء الله

 




تاریخ : جمعه 92/11/18 | 3:1 عصر | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر

غربت جانان !

 

هوالشّهید
یا ربّ الانتظار

http://s4.picofile.com/file/7996723973/%D8%A7%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8.gif

... 

گلها بر آن عزیزتر از جان گریستند

یکریز با ترانه‌ی طوفان گریستند

ای مژده‌ی بهار ببین ! ... زیر پای تو

با برگ برگ خویش درختان گریستند !

در غیبت تو خسته شدند آسمانیان

از بس برای غربت انسان گریستند

ای باغبان ! ز هجر نگاه تو سروها

در باد ایستاده فراوان گریستند

سوی حضور سبز تو این جویبارها

بی چتر زیر خنده‌ی باران گریستند

اشکی برای غربت جانان نریختند

امّا برای سفره‌ی بی نان گریستند !

در پیش چشم خنجر لرزان یک پلید

سرنیزه های گوش به فرمان گریستند !

 




تاریخ : جمعه 92/8/17 | 7:49 صبح | نویسنده : زین العابدین آذر ارجمند | نظر


  • paper | سبزک | تبلیغات متنی